کد مطلب:3830 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:1957

در شرف و فضیلت علم و دانش و دانشمندان و دانشجویان از دیدگاههای مختلف
مقدمه :شرف و فضیلت علم و دانش و دانشمندان و دانشجویان از دیدگاههای مختلف

(این مقدمه كه به منظور ارائه شرف و ارزش علم و علماء و متعلمین ، تحریر می شود) متضمن پاره ای از تنبیه و هشداری است كه نمایانگر فضیلت دانش از دیدگاه قرآن و حدیث و دلیل عقل می باشد، و ضمنا والائی و عظمت مقام حاملان علم و متعلمان را نیز گوشزد می سازد، و نشانگر آنست كه خداوند متعال نیز به شاءن و مقام عالم و متعلم عنایت خاصی مبذول داشته و آنانرا از سایر طبقات دیگر ممتاز ساخته (و شخصیت آنها را ارج نهاده و امتیاز و برجستگی ویژه ای برای آنان قائل شده است ).

الف - عظمت و شكوه علم و علماء و متعلمان از دیدگاه قرآن كریم

باید توجه داشته باشیم كه خداوند متعال ، علم و دانش را علت كلی و اساسی آفرینش همه پدیده های هستی جهان - اعم از آسمان و زمین - معرفی كرده است . همین نكته برای نشان دادن عظمت و ارزش علم و علماء و افتخار آنها، بهترین دلیل گویا و قاطع ترین گواه می باشد.

وقتی خداوند متعال میخواهد چشم بصیرت انسان را در برابر این نكته و حقیقت باز كند و دلهای خردمندان را در مقابل این واقعیت ، آگاه و بیدار سازد در نبشتار استوار بنیاد و كتاب آسمانی خود می فرماید:

(( (الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله علی كل شی ء قدیر) )) (27)

خدائی كه هفت آسمان را آفرید و زمین را همسان و همانند با آن خلق كرد (تا فرمانش میان این دو پدیده شگرف فرود آید). هدف این است كه از علم و بصیرت برخوردار گردید، بصیرتی كه شما را به قدرت و توانائی همه گیر و گسترده خداوند رهنمون باشد.

برای روشن شدن مسئله فضیلت علم - بویژه علم به توحید و یگانگی خدای متعال - همین آیه كفایت می كند، بالاخص علم توحید یعنی اطلاع از یگانگی و یكتائی پروردگار عالم كه اساس و بنیاد هر دانش ، و محور هرگونه شناخت و معرفت است ؛ (یعنی همه دانشها و معارف ، سرانجام ، انسان را به خدا رهنمون می گردد). بهمین جهت پروردگار عالم ، دانش و معرفت را از لحاظ شرافت و ارزش در اوج همه مراتب و مقامات قرار داده است .

خداوند متعال با نخستین نعمت خویش - یعنی علم و بینش -، بر آدم ابوالبشر منت نهاد؛ آنگاه كه پروردگار جهان ، آدم را آفرید و او را از بوته تیره عدم رهائی بخشید و لباس نورانی هستی را بر قامت وی پوشاند، بر او از آن جهت منت گذارد كه وجود او را با زیور علم بیاراست . لذا در اولین سوره ای كه بر پیامبرش ‍ محمد (صلی الله علیه و آله ) فرو فرستاد ارزش علم و دانش را بازگو فرموده و بر تمام افراد بشر چنین منت نهاده كه در میان تمام پدیده های هستی ، وجود آنان را با علم ، ویژگی بخشیده و مشخص و ممتازشان ساخته است ، آنجا كه می فرماید:

(( (اقرء باسم ربك الذی خلق ، خلق الانسان من علق ، اقرء و ربك الاكرم ، الذی علم بالقلم ) )) (28) .

ای پیامبر، بنام پروردگارت خواندن را آغاز كن ، پروردگاری كه آفریننده است . انسان را از خون بسته و لخته شده و یا چیزی شبیه كرم و زالو آفرید. بخوان ای پیامبر، و پروردگار تو كریم ترین كریمان است ، از آنجهت كه با خامه و قلم ، بشر را با علم و دانش آشنا و ماءنوس ساخت .

باید دقت نمود كه خداوند با چه كیفیتی كتاب آسمانی مسلمین را افتتاح فرمود، و با چه طلیعه ای برگهای زرین این نبشتار اعجازآمیز را آغاز كرد. كتابی كه بیهوده سخن در پیش و پس آن راه ندارد، و از وجودی منشاء گرفته است كه در عین دانائی ، در تمام جوانب گفتار و رفتارش ستوده است .

این كتاب الهی ، نخست با سخن از نعمت ایجاد عالم و آدم ، آغاز گردیده ، و سپس نعمت علم و بینش را بلافاصله به گوش هوش انسان میخواند.

كمترین دقت و تاءمل در این آیات ، انسان را وامیدارد كه چنین بیندیشد كه : اگر در این موقف و جایگاه - پس از نعمت ایجاد - نعمت و احسانی والاتر از علم وجود می داشت ، خداوند، انسان را بویژه با چنین احسان ، و نعمتی - یعنی علم - ممتاز نمی ساخت (و بلافاصله از نعمتهای دیگر یاد می كرد) و نور هدایت و طریق هدایت به صراط مستقیم را با علم آغاز نمی فرمود، آنهم به گونه ای كه براعت و تناسب دیباچه و مطلع با مباحث و مطالب قرآن كریم و دقایق معانی و حقایق بلاغت در چنین افتتاحی نیز جلب نظر می كند.

بعضی از دانشمندان در توضیح وجوه و جهات تناسبی كه در آیات نخستین سوره (علق ) به چشم می خورد بیانهای جالبی دارند. توضیح آنكه : بخشی از آیات این سوره مربوط به آفرینش انسان است كه او از خون لخته شده یا چیزی شبیه زالو بوجود آمد. بخش دیگر این سوره در بیان این حقیقت است كه خداوند به انسان ، حقایقی را آموخت كه قبلا درباره آن حقائق ، اطلاع و آگاهی نداشته است . با توجه به دو توجیه زیر به نظم جالب و ترتیب سنجیده این آیات پی می بریم :

1- خداوند در این آیات از نخستین مرحله و حالات انسان در دوران جنینی یاد می كند كه او بصورت خون لخته شده و یا همچون زالوئی كه به جدار رحم مادر چسبیده تكون می یابد. و از چنین مرحله ای پست و تنفرانگیز، حیات و زندگانی خود را آغاز می كند. و همین موجود غیرقابل توجه و اشمئزازآور، چنان تكامل می یابد كه در اوج همه پدیده های هستی از نظر كمالات قرار می گیرد. یعنی انسانی كه در چنین حضیض و نشیب دوران جنینی ، وارد عرصه حیات گردید چنان اوج می گیرد كه بصورت یك انسان عالم و آگاه ، به والاترین مراحل حیات دست می یابد.

گویا خداوند از رهگذر این آیات به انسان هشدار می دهد كه ای انسان ! تو در نخستین مراحل حیات ، در چنین وضع و شرائطی ، زندگانی را آغاز كردی ، شرائطی كه نمایانگر منتهای پستی و ابتذال تو بوده است . و این همان توئی كه در واپسین مراحل زندگانی به چنان پایه و مرتبتی تعالی می یابی كه عالیترین منازل شرافت و پرارج ترین دوران زندگانی انسان و والاترین نحوه وجود در میان همه پدیده های هستی است .

این سخن بر این اساس است كه چون علم و دانش ، شریفترین حالات ارج آفرین انسان می باشد؛ زیرا اگر - جز علم - جهات و حیثیات دیگری معیار برتری انسان به شمار میرفت ، و این حیثیات از لحاظ اهمیت در درجه اول قرار میداشت . چنین شایسته بنظر میرسد كه خداوند در این مورد - بلافاصله پس از گفتار درباره آفریش عالم و آدم - از این حالات و حیثیات ، سخن بمیان میآورد.

همین نكته اساسی است كه ترتیب منطقی آیات مذكور را به ما ارائه داده و تناسب عمیق آنرا روشن می سازد.

2- توجیه در اثبات تناسب و همبستگی درخور ترتیب آیات نخستین سوره (علق ) آنست كه خداوند (در پی سخن از آفرینش جهان و انسان ) می فرماید:

(( (و ربك الاكرم ، الذی علم بالقلم ، علم الانسان مالم یعلم ) )) (29) .

و پروردگار تو، كریم ترین كریمان است ؛ از آنجهت كه با خامه و قلم ، علم و آگاهی را به وی ارمغان داده است كه از آن محروم بود (و از این رهگذر، كرامت والای خود را بدو ارزانی داشته است ).

این ترتیب موجود در گفتار الهی ، نكته دیگری را به ما اعلام می كند؛ ولی پیش از آنكه نكته مزبور را توضیح دهیم باید مقدمة بگوئیم :

در علم اصول فقه ، چنین مقرر و مسلم گردیده است كه (ترتب حكم بر وصف ، مشعر به علیت آن وصف برای حكم مذكور است ) (بعبارت دیگر: اگر حكمی ، مبتنی بر وصف و حالتی خاص باشد به این نتیجه می رسیم كه این وصف و حالت ، علت آن حكم می باشد). توضیح این قاعده اصولی درباره آیات سوره علق ، بدینگونه است : خداوند متعال به وصف (اكرمیت ) و والا بودن كرامتش از آن جهت توصیف شده است كه چون علم و دانش را به بشر ارزانی داشته است . اگر هر مزیت دیگری - جز علم و دانش - معیار فضیلت بشمار می رفت شایسته بود همان مزیت با وصف (اكرمیت ) پروردگار در ضمن آیات ، قرین و همپایه گردد، و آن مزیت بعنوان معیار كرامت والای خداوند بشمار آید.

كرامت الهی در طی این آیات در صیغه و قالب (افعل تفضیل ) یعنی با تعبیر (الاكرم ) بیان شده است و چنین تعبیری به ما می فهماند كه عالیترین نوع كرامت پروردگار نسبت به انسان ، با والاترین مقام و منزلت او - یعنی علم و دانش وی - همطراز است . (بعبارت دیگر: باید والاترین كرامت پروردگار جهان را در اعطاء علم و دانش به بشر، جستجو كرد).

بنابراین چنین ترتیبی ، علت (اكرمیت ) خداوند متعال را برای ما روشن می كند و آن عبارت از تعلیم و اعطاء علم به انسان می باشد. ضمنا به ما هشدار می دهد كه اعطاء نعمت علم و دانش به انسان ، نمایانگر والاترین كرامت الهی نسبت به بشر می باشد.

فرازهائی دیگر از شكوه و عظمت علم و علماء:

خداوند متعال مسئله پذیرش حق و ملازمت و همبستگی با آن را بر اساس تذكر (و خودیابی ) و خدایابی انسان قرار داده ، و تذكر و خدایابی را بر پایه خشیت و بیم از خویشتن مبتنی ساخته است . و نیز خشیت و تقوی را ویژه جامعه علماء و دانشمندان معرفی كرده است آنجا كه می فرماید:

(( (سیذكر من یخشی ) )) (30)

آنكه از خدا بیمناك است بزودی خود و خدای خویش را بازمی یابد. (و قلبش بیاد پروردگار، آرام گیرد)

و یا می فرماید:

(( (انما یخشی الله من عباده العلماء) )) (31)

در جمع بندگان الهی فقط علماء هستند كه خداشناس اند، و ترس و بیم از او و حس تقوی و پرهیزكاری در دل آنها راه دارد.

و نیز خداوند از علم به (حكمت ) (و استواراندیشی و سنجیدگی گفتار و رفتار) تعبیر فرموده است . و حكمت را نیز سرشار از شكوه و عظمت و خیر و بركت معرفی كرده است چنانكه می فرماید:

(( (و من یوت الحكمة فقد اوتی خیرا كثیرا) )) (32)

و كسی كه از حكمت و دانش و استحكام در اندیشه و گفتار و رفتار برخوردار باشد باید بداند تحقیقا به خیر و بركت فراوانی دست یافته است .

حاصل و فشرده سخن مفسران قرآن كریم در تفسیر كلمه (حكمت ) عبارت از پند و اندرزهای قرآن كریم و آگاهی و بصیرت و نبوت است . اگر كسی از چنین آگاهی هائی بهره مند گردد بدون شك ، خیر و بركت فراوانی را عائد خویش می سازد؛ چون همه این آگاهی ها از مجرای علم و دانش به روی انسان چهره می گشاید.

خداوند در مقام بیان منزلت والای یحیی (علیه السلام ) می فرماید:

(( (و آتیناه الحكم صبیا) )) (33)

ما به یحیی علیه السلام - آنگاه كه كودكی بیش نبود - حكمت و حكم و داوری متین و راءی و اندیشه ای استوار عطا كردیم .

و یا آنگاه كه می خواهد شخصیت شكوهمند خاندان ابراهیم پیامبر (علیه السلام ) را به جهان بشریت اعلام نماید از آن مجری بیان می كند كه حكمت و نزول كتاب آسمانی را به وی ارزانی داشته و چنین می فرماید:

(( (فقد آتینا آل ابراهیم الكتاب و الحكمة ) )) (34)

ما به خاندان ابراهیم ، (فرستاده بت شكن خود) نبشتار آسمانی و حكمت و اندیشه و گفتار و رفتار استوار عطاء نمودیم .

كلمه (حكم ) و (حكمت ) در این دو آیه به معنی علم و دانش است ؛ چون عالم و دانشمند، استوارتر از جاهل و نادان می اندیشد و گفتار و رفتار او با متانت و استحكام و سنجش و ابرام ، تواءم است .

خداوند متعال دانشمندان را برتر و والاتر از همه رده های دیگر جامعه های انسانی معرفی فرموده ، و آنان را در تارك تمام طبقات مردم قرار داده است ، و امتیاز و ویژگی آنان را نسبت به سایر افراد، چنین بازگو می فرماید:

(( (هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون انما یتذكر اولوا الالباب ) )) (35)

آیا آنان كه با سلاح علم مجهزند و افرادی كه با جهل و نادانی دست به گریبان اند با هم برابرند (آیا میتوان این دو دسته را در یك رده قرار داده و با یك دید به آن نگریست ؟) صرفا اندیشمندانند كه تفاوت عظیم و بعد مسافت معنوی این دو گروه را درك میكنند و امتیاز میان آنانرا باز می یابند و از این رهگذر پند می گیرند.

آری خداوند متعال در خلال آیات قرآنی ، سلسله واژه هائی آبدار و پرمعنی را در نقطه مقابل واژه هائی دیگر قرار داده است تا از این رهگذر، اوصاف و مزایای گویائی را درباره دانشمندان متذكر گردد. چنانكه با بكار بردن لغات دیگر، اوصاف و احوال گروه بی بهره از علم را بگونه ای بیان می كند كه بیانگر وضع اسف آور و شرائط دردناك زندگی آنان می باشد.

(برای نشان دادن امتیاز این دو گروه در قرآن كریم از كلمه (خبیث ) برای نادان و كلمه (طیب ) برای دانا استفاده شده است ، و از خردمندان داوری میخواهد كه آیا میان این دو عنصر آلوده و پاكیزه ، تفاوتی وجود ندارد؟!)

لذا می فرماید:

(( (قل لا یستوی الخبیث و الطیب ) )) (36)

بگو ای پیامبر. عنصر پلید و آلوده با عنصر نظیف و پاكیزه برابر نیست .

در این آیه ، پلید، نقطه مقابل پاكیزه قرار گرفته است ، چنانكه در آیه ای دیگر، كوردر برابر بینا، تاریكی در برابر روشنائی ، حرارت آزاردهنده در برابر سایه آرامبخش ، و زنده ها در نقطه مقابل مردگان (37) قرار دارد. اگر كمی ژرف بنگریم وتفسیر این آیات را بررسی كنیم می بینیم كه مقصود از مفاهیم واژه های : (بصیر بینا.نور = روشنائی . ظل = سایه آرام بخش ، و جنت = بهشت )، عبارت از علم و دانش و دانشمنداست ، چنانكه منظور از لغات : (اعمی = نابینا. ظلمات = تاریكیها. حرور = گرمایآزاردهنده . و نار = آتش ) عبارت از جهل و نادانی و نادان می باشد.

خداوند متعال ارباب علم و دانشمندان را در كنار نام خود و فرشتگان آسمانی خویش یاد كرده و آنان را با چنین افتخاری ، سرافراز فرموده است . چنانكه می فرماید:

(( (شهد الله انه لا اله الا هو والملئكة و اولواالعلم ) ))

(38)

خدا بر وحدانیت و یگانگی خود گواهی می دهد. و نیز فرشتگان و دانشمندان گواهند كه جز خداوند معبودی دگر نیست .

خداوند متعال در قرآن كریم برای بزرگداشت و تجلیل از علماء به همین مقدار بسنده نكرده است ؛ بلكه (با بیانات دیگری نیز مقام آنان را ارج نهاده و آنان را مانند خود به عنوان افرادی آگاه به اسرار و رموز قرآن قلمداد كرده و آنها را از لحاظ بینش در مرتبتی پس از خویش آورده است ، و) در گرامی داشت فزونتر آنان چنین می فرماید:

(( (و ما یعلم تاءویله الا الله والراسخون فی العلم ) )) (39)

تاءویل و ارجاع صحیح و تشخیص هدف و منظور آیات متشابه قرآن و تحقق آنرا جز خداوند متعال و دانشمندان ژرف نگر و نافذ در علم ، نمی دادند.

و نیز می فرماید:

(( (قل كفی بالله شهیدا بینی و بینكم و من عنده علم الكتاب ) )) (40)

بگو، خدا و كسانی كه از علم و آگاهی نسبت به كتاب آسمانی برخوردارند به عنوان گواه میان من و شما كافی و بسنده اند.

در آیه فوق ، عالم و دانشمند بعنوان شاهد و گواه بر نبوت ، در كنار خدا قرار گرفته و قرب و منزلت او نسبت به پروردگار به خوبی در آن ، نمودار است .

(در آیه ای دیگر، مؤ منان در جنب دانشمندان ، از درجات و پایه های رفیعی بهره مندند كه این درجات را خداوند همراه مؤ منان ، به دانشمندان اعطاء فرموده است )، آنجا كه می فرماید:

(( (یرفع الله الذین آمنوا منكم والذین اوتوا العلم درجات ) )) (41)

خدا به آنان كه در جمع شما جامعه بشری ، به حق ایمان آوردند، و نیز به آنانكه از علم و دانش بهره مند هستند، رفعت مقام اعطاء می كند (تا در ظل چنین مقام رفیعی از سایر مردم ، ممتاز باشند).

چهار گروه از گروههای مختلف جامعه انسانی - در منطق قرآن كریم - در سایه ایمان از امتیازات و مقامات ویژه ای برخوردارند:

1- مؤ منان جنگ بدر: (و اصولا هر مؤ من واقعی ) كه خداوند متعال درباره آنها می فرماید:

(( (انماالمؤ منون : الذین اذا ذكر الله وجلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم آیاته زادتهم ایمانا... اولئك هم المؤ منون حقالهم درجات عند ربهم و مغسفرة و رزق كریم ) )) (42)

مؤ منان (واقعی ) صرفا كسانی هستند كه به گاه یاد خدا دلهایشان بیمناك گشته ، و آنگاه كه آیات خداوند بر آنان خوانده می شود بر نیروی ایمانشان می افزاید... اینان حقا همان مؤ منان مورد نظر می باشند كه در پیشگاه الهی از درجات و پایه های رفیع و آمرزش و روزی آبرومندانه ای برخوردار هستند.

2- مجاهدان راه خدا: (كه در احیاء حق و حقیقت از بذل مال و جان دریغ ندارند)، خداوند متعال درباره آنها می فرماید:

(( (فضل الله المجاهدین باموالهم وانفسهم علی القاعدین درجة ) (43)

خداوند با یك درجه و پایه ، مجاهدان و افراد سخت كوشی را - كه در راه خدا از بذل مال و جان دریغ نمی ورزند - بر خانه نشینان تن آسان ، برتری داده است .

3- صالحان و نیكوكاران : (كه دارای رفتاری شایسته و در خور انسانهای واقعی هستند). قرآن كریم راجع به آنها می فرماید:

(( (و من یاءته مؤ منا قد عمل الصالحات فاولئك لهم الدرجات العلی ) )) (44)

و كسانی كه با ایمان و اعتقاد راسخ ، به خدا روی می آورند، در حالیكه كرداری شایسته و در خور انسانهای واقعی را دارا هستند، این گروه از مردم در پیشگاه الهی واجد درجات و مقاماتی والا می باشند.

4- علماء و دانشمندان : (كه در سایه بینش و آگاهی خود، مقامات ارجمندی را احراز می كنند، چنانكه قبلا نیز دیدیم در جنب مؤ منان و افراد دلبسته به حق و حقیقت ، شایستگی نیل به درجات و مقامات رفیعی را كسب می نماید) كه خدا درباره آنان چنین می فرماید:

(( (یرفع الله الذین آمنوا منكم و الذین اوتوا العلم درجات ) ))

(قریبا ترجمه آن ، گذشت ).

با توجه به مجموعه این آیات - كه ضمن آنها خداوند متعال برای چهار گروه از طبقات مختلف مردم با ایمان ، درجات و امتیازاتی مقرر فرمود - به این نتیجه می رسیم كه پروردگار متعال ، افرادی را كه در جنگ بدر شركت جستند از لحاظ پایه و درجه بر سایر مؤ منان برتری داده ، و علماء و دانشمندان را بر تمام اصناف و گروههای جامعه بشری مزیت بخشیده است . برجسته ترین و سرفرازترین افراد می باشند (و طبق منطق آیات قرآنی در میان قشرهای گوناگون انسانی ، همچون گوهرهای تابناكی بر تارك جامعه بشریت می درخشند).

امتیازات ویژه علماء و دانشمندان :

در قرآن كریم ، علماء و دانشمندان با پنج امتیاز برجسته از سایر گروهها ممتازند:

1- ایمان :

(( (و الراسخون فی العلم یقولون آمنا) )) (45)

آنانكه گامهای راسخ و نافذی را در پهنه علم برداشتند و به درون محیط و فضای دانش راه یافتند می گویند ما سراپای قرآن كریم را باور می داریم .

2- اعتقاد به توحید و یگانگی خداوند:

(( (شهد الله انه لا اله الا هو والملئكة و اولواالعلم ) ))

(ترجمه این آیه قریبا از نظر مطالعه كنندگان محترم گذشت ).

3- اندوه و تاءثر و گریستن از بیم پروردگار:

(( (ان الذین اوتواالعلم من قبله اذا یتلی علیهم یخرون للاذقان سجدا... یبكون و یزیدهم خشوعا) )) (46)

حقا مردمی كه پیش از آن ، از علم بهره مند گشتند - آنگاه كه آیات خداوند بر آنان خوانده شود - با چانه های خویش بر زمین فروافتند... و گریستن را آغاز كنند. و خواندن قرآن كریم ، بر خشوع و زاری و انعطاف و فروتنی آنها بیفزاید.

4- خشوع و انعطاف درونی :

(( (و یزیدهم خشوعا) ))

تلاوت قرآن و تابش خورشید حقیقت كتاب آسمانی ، بر مراتب خشوع و نرمی و فروتنی و انعطاف آنان می افزاید.

5 - ترس و بیم از خدا:

(( (انما یخشی الله من عباده العلماء) ))

(ترجمه این آیه نیز قبلا یاد شد).

(این پنج امتیاز برجسته صرفا از آن دانشمندانی است كه دارای بصیرت معنوی و بینش الهی هستند).

با وجود اینكه پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) از بینش كافی و حكمت و ژرف اندیشی و جهان بینی عمیق برخوردار بود، معهذا خداوند متعال به او امر می فرماید كه بگوید:

(( (و قل رب زدنی علما) )) (47)

بگو پروردگارا بر مراتب دانش و بینشم بیفزا.

ونیز در نمایاندن روشن بینی دانشمندان می فرماید:

(( (بل هو آیات بینات فی صدورالذین اوتواالعلم ) )) (48)

بلكه قرآن ، نشانه های روشن و آشكاری است در سینه های مردمی كه علم و دانش به آنها ارزانی شده است .

قرآن كریم ، مسئله درك و نیوشیدن ضرب المثل های خود را ویژه علماء و دانشمندان می داند، و آنجا كه می فرماید:

(( (و تلك الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون ) )) (49)

این ضرب المثل ها را (كه همچون انگیزه های هشداردهنده و بیدارگر است ) برای مردم بازگو می كنیم . اما جز علماء و دانشمندان نمی توانند (آن ها را بگوش ‍ هوش بشنوند و ژرفای آن را بازیابند، و) درباره آن درست بیندیشند.

این مطالب و تعابیر قرآنی - كه ارزش و فضیلت علم و علماء را به ما می نمایاند - بخشی از فضائل و امتیازهائی است كه در قرآن كریم به چشم می خورد. و گرنه ، آیات كتاب الهی در ارج نهادن و بزرگداشت علم ، و اعتبار و ارزش علماء، فزونتر از آن است . و ما (بخاطر اختصار) برخی از آن ها را یاد كردیم .

ب - والائی مقام علم و علماء و متعلمان در منطق سنت و احادیث نبوی

سنت و احادیث نبوی (50) در ارائه ارزش و اعتبار علم و علماء و متعلمان به اندازه ای فراوان و چشمگیر است كه می توان گفت از حد احصاء و شمار بیرون است .

احادیث منقول از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) و امامان و رهبران واقعی بشر راجع به فضیلت علم و علماء و متعلمان - در حد بسیار گسترده ای نظر هر محققی را در كتب حدیث به خود جلب می كند و ما به عنوان نمونه پاره ای از این احادیث را از نظر گذراندیم .

(احادیثی كه از این پس یاد می شود سخنان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) است كه درباره ارزش و اعتبار علم و علماء و دانش جویان ، بیان فرموده است ):

(كسی كه خداوند، خیر و سعادت او را خواهان است ، وی را از بینش دینی و درك و فهم حقایق الهی برخوردار می سازد) (51) .

(دانش طلبی و علم آموزی بر هر فرد مسلمان (اعم از زن و مرد) لازم و ضروری است )(52) .

(اگر كسی در صدد پویائی از دانش برآید، (و سعی خویش را در بازیافتن علم ، مصروف دارد، و در ظل مساعی و كوششهای خویش ) علم و دانش را بازیابد خداوند متعال دو بهره و نصیب را برای او مقرر می فرماید. ولی اگر (علیرغم كوشش هایش ) در پویائی از علم ، ناكام و ناموفق باشد، یك اجر و پاداش در نزد خداوند متعال برای او منظور می گردد) (53) .

(كسی كه دوست میدارد نگاهش به چهره كسانی افتد كه از آتش دوزخ درامانند، باید به متعلمان و دانش جویان بنگرد. سوگند به كسی كه جان در ید قدرت او است ، هر شاگرد و دانشجوئی كه به منظور تحصیل علم - به در خانه عالم و دانشمند رفت و آمد می كند، در هر گامی كه بر میدارد، ثواب و پاداش عبادت یكساله عابد را برای او منظور می فرماید. و برای هر قدمی كه در این مسیر می نهد، شهر و دیار معمور و آبادی را در بهشت برای او آماده می سازد. و او كه بر روی زمین راه میرود، زمین نیز برای او طلب آمرزش می كند. در تمام لحظات و آنات - آنگاه كه روزش را به شامگاهان می پیوندد، و شامگاهان را بروز میرساند - مشمول رحمت و مهر و آمرزش الهی است .

فرشتگان آسمانی گواهی دهند كه اینگونه شاگردان پویای علم و جویای بینش الهی ، از شكنجه آتش دوزخ ، آزاد و درامانند). (54)

(دانش جو و شاگرد دوستدار علم ، همانند كسی است كه روزها روزه دار و شبها بیدار و سرگرم عبادت بوده (و دارای اجر و پاداشی همسان او می باشد) و هر بابی از علم - كه دانشجو بدان دست می یابد و آنرا فرامی گیرد از كوه ابوقبیس - كه اگر سراسر آن طلا باشد و آنرا در راه خدا انفاق كند - بهتر و سودمندتر است ) (55) .

(دانشجوئی كه هدف او از علم آموختن ، احیاء دین و آئین الهی اسلام است اگر بهنگام تحصیل علم ، مرگش فرارسد، فاصله میان او و میان پیامبران از لحاظ مقام و منزلت بهشتی در حد یك پایه و یك درجه است )(56) (یعنی دانشجویان واقعی فقط در رابطه با نبوت - از لحاظ مقامات اخروی - نسبت به پیامبران ، در یك درجه پائین تر از آن قرار دارند و از نظر فضیلت در مقایسه با سایر مردم دارای قرب بیشتری نسبت به انبیاء (علیهم السلام ) میباشند).

(فضیلت و برتری عالم و دانشمند بر عابد و پارسا بمیزان هفتاد پایه و درجه است ، درجاتی كه میان هر دو درجه آن ، فاصله دور و درازی وجود دارد كه اگر اسب راهواری بخواهد این فاصله را با تك و دویدن طی كند هفتاد سال بطول می انجامد تا مسافت میان دو درجه از درجات هفتادگانه را بپیماید. علت وجود چنین فضیلت قابل توجه برای فرد عالم و دانشمند این است كه شیطان (و انسانهای شیطان گونه ) بدعتها و نوآوری های نابخردانه ای را در میان مردم ، طرح ریزی و مقرر می كنند؛ ولی عالم و دانشمند (هشیار و بیدادگر)، آن نوآوریهای زیان بخش و نامشروع را شناسائی می كند، (و می كوشد تا مردم را هشدار دهد و آنانرا به مضار آن آگاه سازد) و آنرا از بیخ و بن بركند (كوششهای بی دریغ عالم و دانشمند در شناسائی بدعتها و از میان بردن آن ، زمینه را برای احراز چنین مقامات والائی برای او فراهم می آورد) در حالی كه عابد صرفا به عبادت خویش روی آورده ) (57) ، (و سعی و كوشش او فقط برای خود او سودمند است و نفعی از عبادت او به جامعه عائد نمیگردد).

(فضیلت و برتری مقام عالم بر عابد، همسان با فضیلت و رجحان من (پیغمبر) بر پائین ترین افراد مردم است ؛ زیرا خداوند و فرشتگان و ساكنان آسمان و زمین - حتی مورچگان در لانه خود و ماهیان دریا در میان آب - بر عالم و دانشمندی - كه معلم مردم است و آنانرا به خیر و سعادت رهنمون می باشد - درود می فرستد) (58) .

(آنگاه كه دانشجو - برای دانش آموختن - خانه خود را ترك می گوید تا آن لحظه ای كه دوباره به خانه خویش بازمی گردد - (باید این مدت رفت و بازگشت او را فرصتهای طلائی او بشمار آورد؛ زیرا سعی او در این رفت و آمد همچون ) سیر و جهاد در راه خدا محسوب می گردد) (59) .

(اگر كسی بدین منظور پا از خانه بیرون نهد تا بابی از علم فراسوی او گشوده گردد و از رهگذر آن ، امر باطل و نادرستی را به ماءمن و جایگاه حق و درستی بازگرداند و گم كرده رهی را به راه راست رهنمون شود، خروج او از خانه - البته با چنین هدفی - با عبادت چهل سال از نظر اجر و پاداش برابری می كند ) (60) .

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) به امیرالمؤ منین علی (علیه اسلام ) فرمود: (اگر یك فرد به وسیله تو - به مدد الهی - طریق هدایت را بازیابد و به حق ، رهنمون گردد، پرارزشتر و بهتر از آنست كه مالك شتران سرخ موی اصیل و نجیب فراوانی باشی ) (61) .

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) به معاذ فرمود: (اگر خداوند متعال یك فرد را بدست تو هدایت كند چنین كاری از دنیا و آنچه در آن است مهمتر و پرارزش تر است ) (62) .

گویند كه نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) در خطاب به امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ) نیز چنین سخنی را ایراد فرمود.

(خداوند، جانشینان مرا مشمول لطف و مرحمت خود قرار دهاد. (رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) كه این جمله را در میان جمعی از یاران خود ایراد فرمود)، آنان عرض كردند: جانشینان شما چگونه مردمی هستند؟ فرمود: كسانی هستند كه سنت و روش مرا احیاء نموده و آنرا به بندگان خدا تعلیم میدهد) (63) .

(مسئله هدایت و ارشاد مردم - كه هدف بعثت و رسالت مرا تشكیل میدهد - عینا مانند قضیه ریزش باران است . بارانی كه در مناطق و سرزمینهای متفاوتی فرو می ریزد: برخی از سرزمینها آنچنان پاكیزه و آماده است كه آب را در خود می پذیرد و در نتیجه ، ریزش باران در این سرزمین ها گیاه ها و سبزه های فراوانی را می رویاند. برخی از سرزمین ها (همچون سنگستان )، سفت و سخت است كه آب در آن نفوذ نمی كند و فرونمی رود؛ بلكه روی زمین جمع می شود و آبرا در خود نگاه میدارد، و خدا مردم را بدینوسیله سودمند ساخته تا از آن آب بیاشامند و سیراب گردند و منطقه های كشاورزی خود را با این ذخائر، آبیاری كرده و بارور سازند. و برخی از سرزمین ها پست و كویر و شنزار است كه نه آب را بر روی خود نگاه میدارد و نه گیاهی را می رویاند.

این مثل ، بازگوكننده حالات متفاوت كسانی است كه زیر بارش هدایتها و ارشادهای من قرار می گیرند: بعضی از آنها از راه آوردهای الهی من بگونه ای بهره مند می گردند كه نه تنها خود دارای بصیرت دینی می شوند و از این بصیرت در زندگانی علمی سودمند می گردند، بینش خود را به دیگران نیز منتقل ساخته و آنان را تحت تعلیم قرار می دهند. و بعضی دیگر در برابر فیضان و بارش دست آورد آسمانی من ، چنان سخت و غیرقابل انعطاف هستند كه اساسا سرشان را بالا نمیگیرند و به ریزش و فیضان الهی توجه نمی كنند و باران هدایت الهی را در خود نمی پذیرند و نگاه نمیدارند، هدایتی كه من نسبت به آن ، احساس رسالت و مسئولیت می كنم و آنرا برای مردم بازگو می نمایم ) (64) .

(رشك و حسد - جز درباره دو كس - روا نیست و نمیتوان آنرا حسد مذموم نامید:

1- كسی كه خداوند، او را دولتمند ساخته و مال فراوانی در اختیارش قرار میدهد، ولی او اموال خویش را در راه حق صرف می كند و در طریق احیاء فضیلت ، سرمایه های مالی خود را به نابودی می كشاند. (افراد با فضیلت ، باید به حال چنین مردمی غبطه خورند و نسبت به آنان رشك برند).

2- كسی كه خداوند متعال وجود او را با حكمت و دانش سرشار ساخته و سرمایه های علمی را در كفش نهاده است . او خود نیز از این سرمایه در زندگانی انسانی و معنوی خویش بهره می گیرد و دیگران را با این اندوخته علمی بهره مند می سازد و از راه تعلیم ، جامعه را با آن مایه ها مجهز

می كند) (65) .

(كسی كه مردم را به هدایت و رشد فكری و معنوی دعوت می كند و در این راه موفق می گردد، برابر پاداش پیروان و ره بازیافتگان خود، اجر و مزدی از خدا دریافت می كند بگونه ای كه به هیچ وجه - برخوداری راهبر از پاداش مذكور - از میزان پاداش رهروان تعلیمات او نمی كاهد.

و آنكه مردم را به گمرهی سوق می دهد (و راه انحراف و گناه رابرای آنان هموار می سازد) جرم او برابر جرمی است كه ره گم كردگان ، دچار آن جرم گشتند. البته این وضع ، از بار جرم گمرهان نیز چیزی نمی كاهد) (66) .

(آنگاه كه آدمیزاد می میرد (حساب جاری ) اعمال او - جز نسبت به سه چیز - گسیخته (و مسدود) می گردد:

1- خیر مستمر و عام المنفعه (از قبیل ساختن پل ، خیابان ، مسجد، بیمارستان و امثال آن ).

2- علم و دانشی كه مردم بدان سودمند گردند (مانند كتب و آثار علمی ).

3- فرزند صالح و شایسته ای كه (همواره ) دعای خیر، نثار پدر نماید) (67) .

(پرارزش ترین و بهترین چیزی كه انسان ، پس از مرگ خود بیادگار می گذارد سه چیز است :

1- فرزند صالح و شایسته ای كه او را با دعای خیر یاد كند.

2- صدقه جاریه (و مؤ سسه عام المنفعه مستمری ) كه پاداش به او برسد.

3- علم و دانشی كه پس از مرگ او مورد استفاده دیگران قرار گرفته و بدان عمل شود) (68) .

(فرشتگان آسمانی - برای ابراز رضایت و شادمانی نسبت به كار دانشجویان و علم آموزی طالبان علم - پر و بال خویش را فرو می نهند) (69) . (جویای علم و دانش باشید، هر چند كه آنرا در چین (و نقاط بسیار دوردست ) سراغ گرفته باشید) (70) . (منظور، معرفة النفس و خداشناسی است ).

(اگر كسی صبحگاهان خویش را در پویائی از علم آغاز كند، فرشتگان (با بال و پر خویش ) بر او سایه لطف و مرحمت می افكنند، و نیز در طول زندگانی خود از یمن و بركت و فراخ روزی برخوردار گشته ، و كاهشی در رزق و روزی او پدید نمیآید ) (71) .

(اگر كسی طریقی را - بمنظور دانش آموختن - بپیماید، خداوند متعال در فراسوی وی ، راهی به سوی بهشت و نیكبختی او هموار می سازد) (72) .

(خوابیدن با علم ، بهتر و سودمندتر از نمازی است كه در عین جهل و بر مبنای نادانی برگزار می شود) (73) .

(وجود یك فقیه و فرد واجد بینش و بصیرت دینی - از دیدگاه شیطانها و اهریمن صفتان - طاقت فرساتر و تحمل ناپذیرتر از وجود هزار عابد است )(74) .

(قضیه و جریان زندگی افراد عالم و دانشمند بر روی پهنه زمین و جهان خاكی ، همانند وجود ستارگان برفراز آسمانها است كه انسان به مدد درخشش آنها در خشكی و دریا، در دل شب و تاریكیها راه خویش را بازمی یابد (و قافله و كاروان سفر را به مقصد رهنمون می گردند) آنگاه كه این ستارگان زیر پوشش ابر قرار گیرند و ناپدید گردند این احتمال وجود دارد كه كاروانسالاران و راهبران مسافران نیز - علاوه بر خود كاروانیان - دچار گمرهی و سرگشتگی شوند(75) ).

(هر نوآموزی كه در فضا و محیط علم و عبادت و بندگی خدا پرورش یابد تا آنگاه كه به بزرگسالی برسد، خداوند در روز قیامت ، اجر و پاداش نود و دو فرد (صدیق ) و راستین در گفتار و كردار را بدو ارزانی می كند). (76)

(خدای ، در روز قیامت به دانشمندان و حاملان علم چنین خطاب می كند: علماء و دانشمندان ! من بدانجهت علم و حلم و دانش و بردباری خود را به شما سپردم كه میخواستم صرفا از رهگذر آندو یعنی علم و حلم ، شما را مشمول آمرزش و رحمت خویش قرار دهم . و هیچگونه ایرادی در چنین مشیتی بر من وارد نیست و باكی از آن ندارم ) (77) .

(هیچ مجموعه و پیوندی ، خوش آیندتر و برتر از پیوند علم و دانش با حلم و بردباری نیست ) (78) (یعنی تركیب و گردهم آئی علم با حلم ، پرفضیلت ترین تركیبها است . بعبارت دیگر: اگر در یك فرد، علم با آمیزه حلم تواءم باشد شخصیت او از معجونی پرداخته شده است كه هیچ تركیب و معجونی از لحاظ فضیلت و ارزش به پای آن نمی رسد).

هیچ صدقه و بخششی - از لحاظ میزان پاداش و بازده معنوی - نمیتواند با نشر و تعلیم علم ، برابری كند) (79) .

(هرگونه هدیه و ارمغانی كه یك فرد مسلمان به برادر دینی خود اهداء می كند، برتر و والاتر از سخن حكمت آمیز نیست ، سخنی كه خداوند - از رهگذر آن - بر مراتب هدایت آن برادر ایمانی افزوده و از سقوط و نابودی شخصیت او جلوگیری كرده و پستی و تبهكاری و نابودی را از او طرد می سازد) (80) .

(پربهاترین و والاترین صدقه و بخشش این است كه انسان بر علم و دانشی دست یابد و آنرا به برادر دینی خود تعلیم دهد) (81) :

(عالم و دانشمند با متعلم و شاگرد از لحاظ اجر و پاداش الهی ، شریك و انباز یكدیگرند. خیر و سعادت (واقعی ) را نمی توان در میان سایر طبقات جامعه بازیافت ) (82) .

(عالم و دانا - هر چند مایه علمی او اندك و ناچیز باشد - بهتر و ثمربخش تر از عابدی است كه عبادت و مراتب بندگی او، زیاد (و چشمگیر) باشد) (83) .

(اگر شخصی ، بامدادان ، راه مسجد را در پیش گیرد و صرفا هدف او چنین باشد كه راه خیر و نیكبختی را فراگیرد و یا آنرا به دیگران تعلیم دهد - از لحاظ اجر و پاداش اخروی - همسان كسی است كه عمره كامل انجام داده باشد.

و اگر شبانگاه با چنان هدفی به مسجد روی آورد اجر و پاداش او برابر با اجر و پاداش كسی است كه مراسم حج كامل را برگزار كرده باشد) (84) .

(طلیعه روز خود را - در حالیكه عالم و دانشمند و یا متعلم و دانش جو و یا مستمع و شنونده علم و یا دوستدار و علاقه مند به دانش ، هستی - آغاز كن ، از گروه پنجم (كه از مرز این چهار فرقه بیرون هستند) مباش كه در (پرتگاه ) انحطاط و نابودی قرار میگیری ) (85) .

(رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) به مردم فرمود): (آنگاه كه از بوستانهای بهشت عبور می كنید خود را از نعمتهای آن اشباع سازید. عرض كردند: یا رسول الله بوستانهای بهشت چیست ؟ فرمود: حلقات و جلسات بحث و مذاكره است ؛ زیرا خدایرا فرشتگان سیاری است كه همواره در گردش اند و در جستجوی جلسات بحث و مذاكره علمی هستند. آنگاه كه بر اهل جلسات بحث و گفتگوهای علمی وارد می شوند پیرامون آنان را احاطه می كنند) (86) (و مراتب عشق و علاقه به علم و دانش را با چنان كیفیتی ابراز می نمایند).

بعضی از دانشمندان درباره این حلقات یادآور شده اند كه منظور از آن ، جلساتی است كه در آن از حلال و حرام ، سخن بمیان می آید. در این حلقات ، گفتگوهائی درباره قوانین دین از قبیل : خرید و فروش ، نماز، روزه ، نكاح ، طلاق ، حج و امثال آنها مطرح می گردد. (بعبارت دیگر: موضوع بحث و مذاكره اینگونه جلسات ، عبارت از تشریح قوانینی است كه كیفیت رابطه انسان را با خدا تنظیم می كند كه ما آنرا قوانین مربوط به (عبادات ) می نامیم از قبیل نماز، روزه ، حج و امثال آنها. و یا آنكه بحث و مذاكره این جلسات مربوط به تشریح و گزارش قوانینی است كه چگونگی رابطه مردم را با یكدیگر مشخص می سازد كه در فقه بعنوان (معاملات ) نام دارد از قبیل خرید و فروش ، اجاره ، رهن و امثال آنها. و یا راجع به كیفیت تشكیل خانواده و احوال شخصیه است از قبیل نكاح ، طلاق و مانند آنها).

(روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) از خانه بیرون آمد و وارد مسجد شد و در آنجا با دو نشست و گردهم آئی مواجه گشت : در یك گردهم آئی ، گروهی سرگرم كسب بصیرت دینی و علم آموزی بودند. و در نشست و گردهم آئی دیگر، دسته ای مشغول دعا و درخواست از خدا بودند.

پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: این دو نشست و گردهم آئی در جهت خیر و سعادت قرار دارند؛ چون گروه اخیر، خدای را میخوانند؛ ولی آن گروه اول سرگرم فراگرفتن بینش و دانش هستند و میخواهند دانش و آگاهی دینی خود را از رهگذر تعلیم ، به افراد نادان منتقل سازند. (با وجود اینكه هر دو گروه در مسیر فضیلت گام برمیدارند، معهذا) گروه اول بر گروه دوم مزیت دارند. (من كه پیامبر شما هستم ) بخاطر تعلیم (حقایق و نشر آگاهی )، مقام رسالت را به عهده گرفته و بدان مبعوث شدم ) (87) (و هدف بعثت من ایجاد بینش و تعلیم حقایق بوده است ). سپس آنحضرت در جمع گروهی نشست كه سرگرم دانش اندوزی و تعلیم بوده اند (و با این رفتار الگوپرداز خود، دو نشست مذكور را ارزیابی فرموده و بدینوسیله ، برتری علم را بر عبادت و دعاء، عملا اعلام نمود).

از صفوان بن عسال نقل می كنند كه گفت : حضور پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) رسیدم در حالیكه آن حضرت بر برد سرخ فام خویش تكیه داده بود. عرض ‍ كردم : یا رسول الله ، من به خاطر كسب علم و جستجوی از آن به مسجد روی آوردم . رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: آفرین بر تو، توئی كه پویای علم و دانش هستی . فرشتگان با پر و بال خویش وجود شاگرد جویای علم را در بر گرفته و آنچنان در پیرامون او بر رویهم انباشته می شوند كه به آسمان دنیا و جهان ناسوتی - از فرط محبت و عشق و علاقه به چیزی كه دانشجو، پویای آنست - اوج می گیرند) (88) (یعنی در حقیقت ، تجمع و تراكم و تراكب فرشتگان در پیرامون طالب علم - نمایانگر مراتب دلبستگی و علاقه شدید این وجودات مقدس نسبت به هدف طالب علم - یعنی دانش و بصیرت در امر دین و دنیا - می باشد).

(كثیر بن قیس می گوید: با ابودرداء در مسجد دمشق نشسته بودیم ، در این اثناء مردی وارد شد و گفت : من از مدینه آمده ام و هدفم این است كه شنیده ام شما برای مردم حدیث پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) را نقل می كنی . من بخاطر شنیدن حدیث رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) از زبان شما این راه دور و دراز را پیموده ام .

ابودرداء گفت : مبادا مسئله تجارت و سوداگری ، تو را وادار كرده باشد كه رنج سفر از مدینه تا شام را بر خود هموار ساخته باشی ؟ گفت : نه . سپس ابودرداء به وی گفت : نكند هدفهای دیگری ، تو را از مدینه بدین سو كشانده باشد؟ آن مرد گفت : نه . (یعنی هیچ هدفی جز استماع حدیث و سخن رسول گرامی (صلی الله علیه و آله )، مرا به این سفر وانداشت ).

آنگاه ابودرداء به نقل حدیثی از نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) آغاز كرد و گفت : از آنحضرت شنیدم كه می فرمود: (اگر كسی مسیری را در جهت آموختن علم و دانش طی كند، خداوند متعال او را در راهی كه مقصد آن ، بهشت است سوق میدهد. فرشتگان - بمنظور اعلام شادمانی خود نسبت به طالب علم - پر و بال خویش را فرومی نهند. (همه پدیده های هستی ) حتی ماهیان دریا از خدا درخواست می كنند كه عالم و دانشمند بر عابد (و سایر طبقات مردم ) همانند امتیاز و برتری بدر و ماه تمام بر سایر ستارگان است . علماء و دانشمندان ، وارثان پیامبران الهی هستند؛ چون انبیاء هیچ دینار و درهمی پس از خود به ارث نگذارند، و میراث آنها عبارت از علم و دانش است . اگر كسی بر چنین میراثی دست یابد، محققا سهم و نصیب فراوانی را در زندگانی ، عائد خویش می سازد (89) ).

یكی از دانشمندان با اسناد به ابی یحیی زكریا بن یحیی ساجی چنین نقل می كند كه او میگفت : در یكی از كوچه های بصره بسوی خانه یكی از محدثین می رفتیم ، میان راه بر سرعت خود افزودیم . مرد شوخ چشم و بی باكی با ما همراه بود، او با حالت تمسخر و استهزاء به ما گفت : پاهای خود را از روی بالهای فرشتگان بالا نگاهدارید، یعنی روی پر و بال فرشتگان گام ننهید؟! (وی سخن رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) را درباره فضیلت علم و علماء، دستاویز استهزاء خود قرار داده بود). ناگهان دیدیم كه او نمی تواند گام از گام بردارد. چون دو پای او (بعلت چنین استهزاء شرم آور) از كار افتاده و خشك شده (و دیگر قادر به راه رفتن نبود).

همو با اسناد داود سجستانی نیز آورده است . كه او می گفت : میان دانشمندان حدیث ، مرد شرور و آلوده و بی بندوباری زندگانی می كرد. این مرد آنگاه كه حدیث پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ): (( (ان الملائكة لتضع اجنحتها لطالب العلم )) :فرشتگان پر و بال خویش را برای طالب علم بر زمین می نهند و آنرا می گسترانند) را شنید، پاهای خود را با میخهای آهنین مجهز كرد و گفت : میخواهم بال و پر فرشتگان را پایمال كنم !!. گویند پس از این عمل و گفتار زشت خود، گرفتار بیماری خوره و خارش در پاهایش گشت .

این داستان را محمد بن اسماعیل تمیمی در شرح صحیح مسلم آورده و نوشته است كه دو پا و سایر اندام او (پس از آن رفتار و گفتار نابخردانه ) دچار خشكی و فلج گردید.

(سخنان زیر نیز از بیانات پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) می باشد كه در مقام ارائه ارزش و اهمیت علم و علماء ایراد فرمود:

(نزدیكترین مردم به مقام و مرتبت نبوت ، عبارت از دانشمندان و مجاهدان راه حق می باشند) (90) .

(مرگ یك گروه و قبیله ، از مرگ یك عالم و دانشمند، آسانتر و ناچیزتر و تحمل پذیرتر است ) (91) .

(حكمت و دانش ، بر مراتب شرف و بزرگواری افراد شریف می افزاید، و حتی بردگان را (در سایه بینش علمی )، به مجالس و محافل بزرگان ترفیع میدهد تا در میان آنها جلوس كنند) (92) .

(خدای در روز رستاخیز، بندگان خویش را برمی انگیزد، و سپس دانشمندان را. و به آن ها چنین خطاب می كند: ای گروه علماء! فقط من از آنجهت گوهر علم و بینش را در میان شما قرار دادم چون شما را می شناختم و وجود شما را نه بدانجهت به علم و دانش بیاراستم كه خواسته باشم شما را عذاب و شكنجه نمایم ؛ نه ، بلكه خواستم مشمول رحمت من قرار گیرید. بروید و راه بهشت و نیكبختی را در پیش گیرید؛ چون حقا از شما درگذشتم و شما را مشمول رحمت خویش ساخته ام ) (93) .

(اگر كسی در مجلسی بنشیند و در آن مجلس و نشست ، بر مراتب علم و آگاهی خود نیفزاید بر مراتب بعد و دوری خود از خداوند می افزاید) (94) .

(دانشمندان مردم ، عبارت از كسی است كه علم و آگاهی مردم را در وجود خویش فراهم سازد، و گرانقدرترین مردم ، كسی است كه فزونترین سرمایه علمی را به كف آرد، و كم ارزشترین افراد كسی است كه ناچیزترین و اندك ترین مایه علمی را برای خود اندوخته باشد) (95) .

از سخنان پیغمبرگرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) در روایت زیر چنین استفاده می شود كه تعلیم و نشر علم ، الزامی است و باید عالم و دانشمند، این سرمایه پرارزش را برای استفاده مردم ، در اختیار آنها قرار دهد؛ آنجا كه می فرماید:

(خداوند متعال به هیچ عالم و دانشمند، سرمایه علمی را اعطاء نفرمود جز آنكه از آنها پیمان گرفت ، نوع همان پیمانی كه از پیامبران گرفته است كه حقایق را به مردم تعلیم دهند و واقعیات را روشنگر باشند و هرگز از بیان حقیقت كتمان نورزند (96) ).





ج - فضیلت علم و علماء و متعلمان از نظرگاههای امامان شیعه (علیهم السلام )

اوج منزلت علم و دانش در منطق پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) از طریق روایت ائمه (علیهم السلام ):

از طریق محدثان شیعه ، حدیثی با اسناد صحیح از ابن الحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) نقل شده است كه او از پدر و اجداد خود و آنان از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) نقل كرده اند كه آنحضرت فرمود:

(دانش آموختن بر هر فرد مسلمان (اعم از زن و مرد) ضروری و واجب است . باید علم و دانش را از سرچشمه ها و موارد استفاده آن ، جویا شوید، و آنرا از افراد شایسته و اهل علم دریافت كنید؛ زیرا اگر دانش آموختن با هدف الهی تواءم باشد بعنوان حسنه تلقی می شود. و پویائی از علم عبادت است و مذاكره و گفتگوهای علمی ، تسبیح و تقدیس پروردگار می باشد. عمل و رفتار هماهنگ با علم ، جهاد در راه خدا است . و تعلیم آن به كسانی كه از علم بهره ای ندارند، صدقه محسوب می شود. و بذل علم به افراد درخور و شایسته ، وسیله تقرب به خدا می باشد؛ زیرا علم ، مشعل و راهنمائی برای شناخت حلال و حرام و چراغی فروزان فراسوی بهشت ، و مونس و همدم انسان بهنگام وحشت ، و یار و رفیق انسان در روزگار غربت و تنهائی ، و همزبان انسان در حال بی كسی ، و راهنمای او در لحظات خوشی و ناخوشی ، و سلاح او در برابر دشمنان ، و زیور و زینت او در جمع دوستان است .

خداوند متعال بمدد علم و دانش ، جوامعی از بشر را تعالی بخشیده و آنان را بدینوسیله در مسیر خیر و فضیلت قرار داده است ، بدانگونه كه جامعه های فاقد علم و آگاهی را ناگزیر به اقتباس از آنان كرده تا از رفتار و روش و ره آورد آنان ، الگو و سرمشق گیرند، و سرانجام ، آراء و افكارشان به آراء و افكار همان جامعه های مجهز به علم ، منتهی گردد.

فرشتگان ، شیفته دوستی با دانشمندان میگردند و با بال و پرشان ، شخصیت روحی آنانرا لمس كرده و با درود و تحیات خویش به آنان تهنیت و تبریك می گویند.

هر پدیده خشك و تر چنین می كوشند كه از خداوند درخواست نمایند تا دانشمندان و جامعه سرشار از علم و دانش دینی را مورد مرحمت و لطف خویش ‍ قرار دهد. حتی ماهیان دریا و حشرات و درندگان بیابان و بیشه ها و چهار پایان نیز این درخواست را با خدا در میان می گذارند.

(زیرا علمی كه با آمیزه ایمان تقویت یافته است حمایت از تمام پدیده های هستی اعم از جاندار و بیجان را بعهده گرفته و مانع از آنست كه به حریم موجودی تجاوز بعمل آید، و فی المثل با آلودگیهای ذره ای و مسمومیت های اتمی و بالاخره با هر نیروی ویرانگر دیگری ، فضای پاكیزه و آرام جهان هستی ، و زندگانی ، به پریشانی و نابودی سوق داده شود. و ما این حقیقت را - كه در گفتار پرارزش رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) به چشم می خورد - در عصر حاضر، به وضوح درك می كنیم كه چرا جهان وجود و عالم هستی با تمام پدیده هایش به علماء و دانشمندان با ایمان ، چشم دوخته و از آنها می پایند. در هر عصری ، علماء و دانشمندان با ایمان و پاك نهاد، حامی و مدافع حفظ نظام هستی و مصونیت همه پدیده های وجود بوده اند، و به هیچ قدرت جابر و ستمگری اجازه تجاوز به حریم هیچ پدیده ای را نمی دادند. و ایفاگر این وظیفه ، صرفا دانشمندان الهی و علماء ربانی بوده و هستند).

(آری ) علم مایه حیات دلها است كه عوامل مرگ زای جهل و نادانی را از قلوب مردم ریشه كن می سازد. دانش مایه چشم روشنی ، و نیرومندی اندام و مانع ضعف و فتور جسمانی است .

انسان می تواند در سایه علم به منازل و مقامات افراد برجسته و برگزیده و با فضیلت ، ارتقاء یافته و در حلقات و مجالس نیكان و خیراندیشان قرار گرفته و به مدارج و مناصب عالی دنیوی و اخروی نائل گردد. مذاكره و گفتگوی علمی ، معادل با روزه داری است ، و تدریس و تعلیم و تعلم آن ، برابر با قیام شبانگاهی و راز و نیاز با خدا می باشد.

علم و دانش ، مؤ ثرترین عامل و انگیزه طاعت انسان از خدا و بهترین مشوق او برای عبادت است . انسان از مجرای بینش علمی به صله رحم و حفظ ارتباط و پیوند با خویشاوندان و دوستان قیام می نماید و از رهگذر آن ، به شناخت صحیح حلال و حرام موفق می گردد.

علم ، راهبر انسان برای عمل و رفتار است ، و رفتار انسان از علم او الهام گرفته ، و علم و عمل پابپای هم پیش میروند. خداوند متعال نیك بختان را از علم بهره مند می سازد؛ در حالیكه تیره بختان را از آن محروم می گرداند.

خوشابحال كسانی كه خداوند، آنانرا از چنان حظ و بهره گرانقدری محروم و ناكام نكرده است ).

سخنان امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ):

(مردم ! هشیار باشید: كمال دین داری و اوج ایمان شما عبارت از دانش آموختن و انطباق و هماهنگی رفتارتان بر طبق موازین علمی می باشد. باید متوجه باشید كه دانش آموختن و ذخیره كردن علم از ثروت اندوزیهای مادی شما، لازم تر و ضروری تر است ؛ زیرا مال و ثروت و روزی مردم بر حسب نیاز و درخور احتیاج همگان تقسیم شده است . تاءمین نیازهای مادی (طبق مقدرات و سرنوشت اشخاص ، در سایه مشیت الهی و به میزان كوشش متعارف و عادی ) به وسیله خداوند دادگر، پیش بینی شده و خداوند عادلی كه نیازهای مادی افراد را كاملا ضمانت كرده است برای شما نیز ضمانت می كند و آنرا در اختیارتان قرار میدهد.

ولی گنجینه علم و دانش در وجود عالم و دانشمند و دستگاه ذهنی او انباشته شده است - پس باید پویای چنان علم باشید (97) (و سعی خویش را تا نهائی ترین درجه آن بكار دارید تا آنكه بر این ذخائر و گنجهای گرانبها در سایه رنج خویش دست یابید).

(عالم و دانشمند، والاتر و برتر از كسی است كه روزها را به روزه می گذراند و شبها را به عبادت پروردگار - آنهم تواءم با كوشش و رنج - سپری می سازد، و همت خویش را صرفا به روزه داری و سحرخیزی به منظور عبادت و نیایش پروردگار صرف می كند.

اگر مرگ عالم و دانشمندی فرا رسد، خلاء و شكستی در سازمان اسلام پدید می آید كه جز به وسیله عالم و دانشمند دیگری - كه جانشین و همانند او است - قابل جبران نبوده و این شكاف و صدمه ، مرمت نخواهد گردید(98) .

(برای باورداشت شرافت و فضیلت علم ، توجه به این نكته ، كافی و بسنده است كه : افراد ناصالح و فاقد بینش درست علمی ، مدعی داشتن چنین علمی می شوند و داعیه علم و شایستگی در آن را در سر می پرورانند، و آنگاه كه آنها را به علم و دانش منسوب می سازند و از آنان به عنوان عالم و دانشمند، یاد می كنند سخت شادمان می گردند.

و برای زشتی و نكوهش جهل و نادانی ، همینقدر بس كه افراد گرفتار جهل و بی سوادی نیز نسبت به آن اظهار تنفر و بیزاری نموده و از اینكه با این سمت و عنوان معرفی شوند سخت گریزانند) (99) .

امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ) به كمیل به زیاد فرمود: (كمیل ! علم ، بهتر از مال است ؛ زیرا علم و دانش از تو نگاهبانی و پاسداری كرده و وجودت را در پناه خود قرار میدهد. ولی در مورد مال ، ناگزیری كه خود نگاهبان و پاسدار آن باشی . علم و دانش بر تمام شئون زندگی و پدیده های هستی و اراده ها فرمانروا و حاكم است ، در حالیكه مال و ثروت انسان ، محكوم و دستخوش اراده او می باشد. صرف مال و انفاق آن ، موجب نقصان و كاهش آن می گردد در حالیكه انفاق علم یعنی تعلیم آن به دیگران ، اندوخته های علمی عالم و دانشمند را پربارتر و فزاینده تر می سازد و كالای علم طبعا رو به فراوانی می گذارد) (100) .

(علم و دانش بر مال و ثروت ، به هفت دلیل مزیت و برتری دارد:

1- علم و دانش ، میراث انبیاء و پیامبران (علیهم السلام ) است ، در حالیكه مال و ثروت مادی ، میراث و پس مانده فراعنه و جباران روزگار می باشد.

2- علم از مجرای انفاق و اعطاء آن به دیگران ، نقصان پذیر نیست ؛ ولی انفاق مال و ثروت مادی ، موجب كاهش و نقصان آن می گردد.

3- مال و ثروت به حافظ و نگاهبانان نیازمند است ؛ در حالیكه علم و دانش ، خود نگاهبان و پاسدار انسان می باشد.

3- علم و دانش سرمایه و اندوخته ای فناناپذیر است ، حتی تا پای گور و در دل تیره خاك ، یار و غمخوار و همراه انسان است ؛ ولی مال و ثروت یا مرگ انسان از او جدا گشته و نمی تواند همیاری خود را با انسان استمرار دهد و بعد از مرگ ، انسان را تنها گذاشته و در دنیا باقی میماند.

5 - مال و ثروت ، سرمایه ای پیش پاافتاده و عمومی است ، و برای هر فردی - اعم از مؤ من و خداشناس ، و كافر و ناسپاس - فراهم می شود و آنان از آن برخوردار می گردند؛ ولی حصول علم و بینش الهی ، ویژه افراد باایمان است .

6- همه طبقات مردم - در مسائل مربوط به دین - به علم عالم و دانشمند نیاز دارند؛ ولی تمام طبقات مردم نسبت به مالداران و دولتمردان احساس نیاز نمی كنند.

7- علم و دانش ، نیرو بخش انسان در سیر از صراط و گذرگاه آخرت ، فراسوی بهشت جاوید است (و به او در عبور از صراط و راه باریك و دقیقی كه مقصد آن بهشت و سرفرازی است - مدد می رساند)، در حالیكه مال و ثروت ، مانع و سد راه او در پیمودن این صراط و گذرگاه حساس می باشد).

(ارزش شخصیت هر فردی بمقدار معلومات و معارف او است ). (101)

در برخی از روایات ، حدیث فوق بدینصورت ضبط شده است كه : (ارزش شخصیت هر فرد، وابسته به میزان كارائی و مهارت در معارف و شناختها و درستی اطلاعات او می باشد): (( (قیمة كل امرء ما یحسنه ) )) . امام سجاد، زین العابدین (علیه السلام ):

(اگر مردم به مزایا و ارزشهای والای دانش آموختن آگاهی می یافتند (منتهای مساعی و كوششهای خود را در این راه صرف می كردند و تا آنجا اعلام آمادگی مینمودند كه ) از مرز ریختن خون دلها و فرورفتن در اعماق دریاها می گذشت . (و بالاخره حاضر می شدند در راه وصول به علم ، از رنجهای جانكاه و فداكاری و جانبازی ، با آغوش باز استقبال كنند). خداوند متعال به دانیال نبی (علیه السلام ) چنین وحی فرمود: محققا فرد نادان و نابخردی كه در اداء حق اهل علم و دانشمندان ، رفتاری تحقیرآمیز در پیش می گیرد و از آنان - به عنوان مقتدی و رهبر خویش - پیروی نمی كند (در میان جمع بندگانم ) بیش از همه مشمول غضب و خشم من قرار می گیرد. ولی به عكس ، فرد پرهیزكار و پویای پاداش عظیم - كه ملازمت و همبستگی خود را همواره با علماء و دانشمندان حفظ می كند و در برابر حكماء و اندیشمندان ، دارای حس انعطاف و پذیرش می باشد (او به افكار و آراء آنان احترام گذاشته و در برابرشان ، سر تسلیم و طاعت فرود می آورد) محبوب ترین بندگان من است ) (102) و بیش از سایر مردم ، مورد لطف و محبتم می باشد.

امام باقر (علیه السلام ):

(اگر كسی یكی از ابواب هدایت را (بر روی مردم ) بگشاید و آنرا به مردم تعلیم دهد همانند پاداشی كه نصیب ره یافتگان می گردد از خداوند، اجر و پاداش ‍ دریافت می كند. و در این رهگذر، از حجم پاداش ره یافتگان ، هیچگونه نقصان و كاهشی پدید نمی آید.

و اگر كسی فراسوی مردم ، دری از گمرهی را (گشوده سازد و عوامل انحراف از صراط مستقیم را به آنان ) تعلیم دهد، بار سنگین گناه و انحراف گم گشتگان مكتب او بدوش وی می افتد؛ ولی از گرانی بار گناه اغواشدگان نیز چیزی كاسته نمی شود).

(هر دانشمندی كه از دانش خویش بهره مند است از هفتاد هزار عابد (فاقد بینش دینی ) برتر و ارجمندتر است (103) ).

(هریك از شما كه به تعلیم دیگران قیام می كند؛ دو چندان پاداش شاگرد از جانب خداوند متعال عائد او می گردد. علاوه بر آنكه نسبت به شاگرد خویش نیز، دارای مزیت و برتری است . لذا بر شما است كه دانش را از حاملان علم بیاموزید، و همانگونه كه علماء و دانشمندان ، شما را تعلیم دادند به تعلیم برادران دینی خود قیام نمائید(104) ).

نشستن در مجلسی كه در آن مجلس در كنار كسی قرار گیرم كه اعتماد علمی نسبت به او ممكن باشد در نظر من از كار و عبادت بمدت یكسال ، مستحكمتر و اطمینان بخش تر است ) (105) .

امام صادق (علیه السلام ): (اگر كسی راه و رسم خیر و نیكی را به شخصی تعلیم دهد هم وزن پاداش كار نیك او، اجر و پاداشی عائد وی می گردد. (یكی از حاضران مجلس كه راوی این سخن نیز می باشد) از آن حضرت پرسید: حتی اگر رهنمون فرد دومی به خیر و نیكی باشد باز هم از چنین پاداشی بهره مند می شود؟ حضرت در پاسخ او فرمود: (فرد دوم كه سهل است ) اگر او همه مردم عالم را به خیر و نیكی راهبری كند همانند و برابر اجر و مزد كار خیر آنان ، اجر و پاداشی نصیب او می شود.

راوی می گوید: پرسیدم اگر از دنیا برود همین پاداش برای او منظور می شود؟ فرمود: آری ، اگرچه از دنیا برود). (106)

(همه شما مردم باید در دین و حقایق مربوط به آن ؛ دارای بینش و بصیرت باشید؛ چون در غیر اینصورت ، یعنی اگر یك فرد مسلمان از لحاظ آگاهیهای دینی ، بی بهره باشد با یك فرد عامی بیابان گرد و صحرانشینی (كه از مسائل انسانی و مدنیت بی خبر است ) تفاوتی ندارد. (107) خداوند متعال در قرآن كریم می فرماید:

(( لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون ) ))

(باید از هر گروهی در جامعه انسانی ، دسته ای ترك دیار و وطن كنند) تا در امر دین و مسائل مربوط به آن ، فقاهت و بصیرتی بدست آرند و گروه وابسته به خود را - آنگاه كه به سوی آنها بازمی گردند - (از خطرها و لغزشهائی كه جامعه را تهدید می كند) بیمناك ساخته و هشدارشان دهند، باین امید كه از این انحرافها و خطرهائی (كه معنویت و انسانیت آنها را تهدید می نماید) برحذر باشند) (108) .

(بر شما است كه در امر دین ، صاحب بصیرت و بینش عمیق باشید. نباید همچون اعرابی و بیابان نشین از حقایق دینی بی خبر بمانید؛ زیرا اگر كسی فاقد چنین درك و بصیرتی باشد نظر لطف الهی در روز رستاخیز بدو معطوف نمی گردد، و خداوند متعال هیچ رفتاری را از او - بعنوان یك عمل پاكیزه و عاری از آلودگی - نمی پذیرد(109) ).

(تا آن پایه به بصیرتهای دینی یاران خود اهتمام و دلبستگی دارم - كه اگر در این رهگذر (ناگزیر از تحمل شكنجه گردند و) بر سرشان تازیانه فرود آورم - در این اهتمام و دلبستگی من ، خللی وارد نمی گردد) (و از نیروی اهتمام و علاقه ام نسبت به بینش دینی یارانم كاسته نمیشود)(110) .

(علماء و دانشمندان ، وارثان پیامبران (علیهم السلام ) هستند؛ زیرا پیامبران ، دینار و درهمی از خود بجای نگذاشتند، میراث آنان - كه در اختیار وراث آنها یعنی دانشمندان قرار می گیرد - همان احادیث و سخنان و تعالیم آنها است كه از آنها بجای مانده است .

اگر كسی بر این اندوخته معنوی - حتی بقدر ناچیزی - دست یابد در حقیقت ، حظ و بهره فراوانی را عائد خود ساخته است .

بنگرید كه علم و آگاهی دینی خویش را از چه كسانی فرامی گیرید؛ زیرا در میان ما خاندان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) جانشینان عادل و درست كرداری وجود دارند كه علم دین را از تیررس تحریف گزافه گویان و نسبتهای ناروای یاوه سرایان و توجیهات نادانان بدور نگاه میدارند.(111)

(آنگاه كه خداوند، خواهان خیر و نیكبختی بنده ای (از بندگان خود) باشد، چشم بصیرت او را در برابر دین و آئین او می گشاید (112) ) (و به او آنچنان عنایت می نماید كه از فقاهت و درك صحیح مسائل دین ، برخوردار گردد).

(معاویة بن عمار از امام صادق (علیه السلام ) خواست (راجع به دو فرد، راءی و نظر خود را ابراز نموده و مقام و منزلت آنها را ارزیابی فرماید، لذا به آنحضرت ) عرض كرد: مردی را سراغ دارم كه همواره حدیث شما را نقل می كند و برای نشر آن در میان مردم می كوشد، و مضمون و محتوای سخنان شما را در دلهای شیعیان شما راسخ و پایدار می سازد. و نیز فردی دیگر از پیروان شما كه اهل عبادت و بندگی است ؛ ولی تا آن حد و آن اندازه در نقل حدیث از شما و نشر آن در میان مردم ، كوشا و موفق نیست . كدامیك از این دو فرد بر دیگری مزیت و رجحان دارد؟ امام صادق (علیه السلام ) فرمود: آنكه همواره به نقل و روایت احادیث ما اهتمام می ورزد و از این رهگذر قلوب شیعیان ما را نیرو و استحكام می بخشد (و آنها را دلگرم نگاه می دارد و از شادابی آنان در ایمان به تعالیم ما پاسداری می كند) از هزار عابد برتر است (113) ).

(برای شیطان (و شیطان زدگان )، مرگ هیچ مؤ منی باندازه مرگ یك فقیه و آشنای به مبانی دین ، محبوب تر نیست (114) ) (یعنی دلخواه ترین مرگها - از دیدگاه شیطان و بدخواهان - مرگ یك فقیه و عالم با بصیرتی است كه موجب ركود بازار شیطان و ابلیس مآبان می باشد).

(آنگاه كه یك جامعه اسلامی ، فقیه و دانشمند دینی باایمان را از دست بدهد در (حصار و باره ) اسلام چنان شكست و صدمه ای بوجود می آید كه هیچ نیروئی (جز وجود عالم و دانشمندی همانند او) نمی تواند آن شكست را ترمیم و جبران كند(115) ).

امام كاظم (علیه السلام ):

(آنگاه كه یك فرد فقیه با ایمان از دنیا برود، فرشتگان در سوك او می گریند، و حتی آن سرزمینی كه این دانشمند باایمان بر آن سرزمین بخاك می افتاد و خدای را بندگی می كرد، و دروازه ها و گذرگاههائی كه رفتار و كردار لاهوتی وی از این گذرگاهها به عالم ملكوت اوج میگرفت در فقدان عالم و دانشمند دینی سوكوار می گردند و می گریند. با مرگ عالم باایمان در حصار و باره دین ، شكافی پدید می آید كه هیچ چیز نمی تواند آنرا ترمیم كند؛ زیرا علماء و دانشمندان واجد ایمان و مؤ منان بینای به مسائل دین ، دژها و قلعه های مستحكم اسلام هستند، و همچون باره شهر می باشند)(116) (كه جامعه اسلامی را زیر چتر حمایت خود قرار داده و مانع نفوذ عوامل فساد و تیره بختی در میان مسلمین می گردند).

(رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) وارد مسجد شد و ملاحظه فرمود كه عده ای پیرامون مردی جمع شدند (و به سخنان او گوش فرامی دهند) پیغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: این مرد، كیست ؟ عرض كردند: (علامه و دانشمندی پرمایه است . حضرت فرمود: علامه یعنی چه ، و ملاك این عنوان چیست ؟ عرض كردند: این مرد نسبت به مسائل مربوط به انساب ، ایام (و روزهای تاریخی ) عرب و اشعار عربی ، عالمترین و آگاه ترین مردم جامعه عرب زبان است . امام كاظم (علیه السلام ) می گوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) پس از شنیدن این سخن ، فرمود: این اطلاعات و آگاهیهائی است كه جهل و عدم اطلاع از آن كسی زیان نمیرساند، و نیز آگاهی از آن نیز كسی را سود نمی بخشد. علم و دانش (مفید و سودمند كه جهل و بی اطلاعی از آن برای انسان زیانبار می باشد) عبارت از سه علم است :

1- آیه محكمه : یعنی علم به اصول عقاید؛ (زیرا براهین و ادله اصول عقائد عبارت از آیات محكم قرآن می باشد).

2- فریضه عادله : یعنی علم اخلاق (كه حد وسط افراط و تفریط در خوی و رفتار را مشخص می سازد).

3- سنت پایدار: یعنی علم به احكام شریعت و مسائل حلال و حرام .

و ماسوای این سه چیز، نوعی آگاهی زائد و فضل و فزونی بی ارزش می باشد) (117) .

د - سخنان معصومان چهارده گانه (علیهم السلام ) از كتاب (تفسیرالعسكری (علیهالسلام ) ) در بیان عظمت علم

1- پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ):

در تفسیر منسوب به امام حسن عسكری (علیه السلام ) راجع به آیه

(( (و اذا اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الا الله و بالوالدین احسانا و ذی القربی و الیتامی ...) )) (118)

مطالب زیر جلب نظر می كند:

اما تفسیر كلمه (الیتامی )، برای توضیح این كلمه باید گفت كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: خداوند، مردم را به احسان و نیكی نسبت به یتیمان توصیه و تشویق فرموده و افراد را موظف به سرپرستی از آنان دانسته است ؛ زیرا افراد یتیم و بی سرپرست ، پدران (دلسوز و متعهد) خود را از دست داده و از آنان جدا گشته اند. اگر كسی از آنها صیانت كند، خداوند متعال او را تحت حمایت خود قرار میدهد. و اگر آنان را از كرم و احترام خویش برخوردار سازد مشمول كرامت الهی واقع می شود، اگر دست مهر و راءفت خود را بر سر یتیمی بكشد و بدینوسیله او را نوازش و دلداری كند به تعداد هر موئی كه از زیر دست او می گذرد، خداوند متعال كاخی گسترده تر از دنیا و آنچه در آنست برای او مقرر می فرماید، كاخی كه آنچه دلخواه انسان است و چشم ها از دیدن آن ها لذت می برد، در آن فراهم آمده است . چنین مردمان دلسوز و افراد نیكوكار (كه یتیمان را تحت سرپرستی خود قرار می دهند) در چنین فراخنای لذت بخشی ، جاویدان و پیوسته كامیابند.

امام حسن عسكری (علیه السلام ) بدنبال این بیان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) چنین می گوید: (از لحاظ فقدان سرپرست )، یتیم دیگری را سراغ داریم كه شرائط و اوضاع زندگانی او، سخت تر (و دردناك تر) از یتیمی است كه پدر خود را از دست داده است ، و او عبارت از كسی است كه از امام و رهبر دینی خود، محروم و جدا گشته است و نمیتواند به او دسترسی پیدا كند، و نمیداند وظیفه و تكلیف او در احكام دینی مورد ابتلاء وی ، چگونه است (یعنی تمام شیعیان ما احساس وظیفه شرعی می كنند، و چون از پرستار دلسوز خود - یعنی امام و راهبر - محروم گشته اند همانند یتیمی هستند كه پدر دلسوز خود را از دست داده و بی پناه شده اند).

(امام (علیه السلام ) پس از تفسیر كلمه یتیم و تعمیم آن نسبت به شیعیان جداگشته از رهبر خویش ، فرمود):

(هان ای مردم ! اگر كسی از پیروان ما - كه به علوم و معارف ما دست یافته است - فردی بی خبر و بی اطلاع از شریعت ما و محروم از مشاهده ما را به شریعت و راه و رسم قوانین ما رهنمون می گردد، چنین فردی ، یتیمی است كه در دامان او قرار گرفته و او همچون سرپرستی است كه از یتیمی بی پدر پرستاری می كند.

بهوش باشید، اگر كسی این فرد بی اطلاع را راهنمائی كند ارشاد او را به عهده گیرد و شریعت و راه و رسم ما خاندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) را به او تعلیم دهد با ما در پیشگاه الهی همراه و همگام بوده ، و در جایگاهی قرار می گیرد كه ما در خور آن هستیم ).

(امام حسن عسكری (علیه السلام ) پس از ایراد چنین بیانی ، فرمود): این سخن را من از پدرم ، نقل كرده ام و او از پدر و اجدادش و آنها از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) این سخن را روایت كرده اند).

2- امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ):

(كسی كه از شیعیان و پیروان ما است و به شریعت و آئین ما عالم و آگاه می باشد و بتواند پیروان سست عقیده و كم اطلاع ما را از تیرگی جهل و ناآگاهی برهاند، و آنانرا در فضای نورانی علم بازآرد یعنی از آن علم و دانشی - كه به رایگان در اختیار او قرار دادیم - دیگران را بهره مند سازد، در روز رستاخیز (با جلال و شكوه زائدالوصفی ) در میان مردم می آید؛ در حالیكه افسری نورانی و درخشان بر سر دارد، افسری كه بر تمام مردم پهنه قیامت پرتوافكن می باشد و آنرا روشن می كند، و لباس و پوششی در بر او قرار گیرد كه یك رشته ناچیز از تاروپود آنرا نمیتوان به بهای تمام دنیا و آنچه كه در آنست تقویم و ارزیابی كرد. سپس منادی بانگ و ندائی بگوش مردم می رساند و به آنها چنین اعلام می كند كه این شخص ، عالم و دانشمندی است كه باید او را یكی از شاگردان خاندان محمد (صلی الله علیه و آله ) برشمرد.

هان ای مردم ! آن كسی كه چنین عالم و دانشمندی ، او را از حیرت و سرگشتگی جهل و نادانی رهانیده است دست بدامن او گردد و پرتو وجودش را چراغ راه خود سازد تا او را از حیرت ظلمت و تاریكی عرصه قیامت بسوی روشنائی بوستانهای بهشت راهبری كند، در نتیجه ، تمام افرادی كه این دانشمند آنها را به خیر و نیكی رهنمون گشت ، و دلهای قفل خورده و غیرقابل نفوذ آنان را از بركت همت خویش گشوده ساخت ، و در ظل مساعی خود تمام تیرگیهای شبهه و تردید را از دل و جان آنان زدود، همراه خود به فضای نورانی بهشت می برد.

3- فاطمه زهراء (سلام الله علیها):

(زنی حضور فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رسید و عرض كرد: مادری دارم كه ضعیف المزاج است و درباره نماز با اشكالات و مسائلی مواجه می شود. مرا نزد شما فرستاد با پرسشهای او را با شما مطرح سازم . فاطمه زهراء (سلام الله علیها) به پرسش این زن پاسخ داد. ولی این زن پرسش دیگری را مطرح ساخت و آنحضرت پاسخ آنرا بیان فرمود. و همینگونه پرسشهای متعددی را با آن حضرت در میان گذاشت كه سرانجام به ده سؤ ال رسید، و فاطمه زهراء (سلام الله علیها) به تمام این سؤ الات ، جوابهای لازم را ایراد فرمود.

این زن به علت كثرت و تعدد پرسشهای خویش ، احساس شرمندگی نمود و از بازگو كردن سؤ الات بیشتر، خجالت می كشید. به همین جهت عرض كرد: بیش ‍ از این مزاحم نمیشوم . فاطمه زهرای عزیز فرمود: و هر سؤ الی كه به نظر تو می آید مطرح كن و از بازگوكردن آن شرمگین مباش . (آن حضرت برای آنكه این زن را به طرح سؤ الاتش ترغیب و تشویق فرماید، از او پرسید): اگر كسی در مدت یك روز، بار گران و سنگینی را بدوش كشد و آنرا به بالای بام خانه ای و ساختمانی حمل كند و در برابر آن ، حق الزحمه ای معادل هزار دینار دریافت نماید، آیا (با داشتن چنان مزد و پاداش فراوانی )، تحمل رنج و زحمت و حمل بار گران بر او ناگوار و غیرقابل تحمل است ؟ عرض كرد: نه . فاطمه زهراء (سلام الله علیها) فرمود: من هم مزدوری می كنم و خویشتن را اجیر و مزدور خدا قرار داده ام . مزد و اجرت من در ازاء پاسخ به هر سؤ الی ، فزونتر از مجموع در و مرواریدی است كه فاصله میان آسمان و زمین را پر می كند. پس من شایسته و سزاوارتر از این باربر مزدور هستم كه در برابر پاسخ به پرسشهای تو، احساس رنج و زحمت ننمایم . از پدرم (یعنی رسول خدا) (صلی الله علیه و آله ) شنیدم كه می فرمود: دانشمندانی كه پیرو مكتب ما هستند در روز قیامت محشور و زنده خواهند شد به گونه ای كه به میزان علوم و دانشها و مساعی و كوششهایشان در جهت ارشاد مردم ، با خلعتها و لباسهای كرامت و پوششی شكوهمند آراسته می گردند. بدینصورت كه بر قامت هر یك از آنان هزار هزار یعنی یك ملیون خلعت نورانی و درخشان پوشانده می شود. سپس منادی از جانب پروردگارمان بانگ و ندا درمیدهد: ای كسانی كه از ایتام آل محمد (صلی الله علیه و آله ) سرپرستی كرده اید و آنها را - آنگاه كه دستشان از دامن پدران واقعی آنها یعنی پیشوایان و رهبران دینی كوتاه گشته است - نجات داده اید؛ ای علماء و راهبران دینی ! بدانید كه این افراد همان شاگردان شما و همان یتیمانی هستند كه شما از آنها سرپرستی كرده و آنها را تعلیم داده و از سقوط و نابودی نجاتشان داده اید. پس بنابراین باید شما اندام آنها را با خلعتهای علوم و معارفی كه از شما در دنیا تحصیل كرده اند بیارائید. از پی چنین خطابی ، دانشمندانی كه معلم چنان شاگردانی بوده اند بر قامت این شاگردان - باندازه معلوماتشان - معلوماتی كه از همین دانشمندان فرا گرفته اند - خلعتها و لباسهای شكوهمندی را می پوشانند تا آنجا كه در میان این شاگردان افرادی به چشم می خورند كه صد هزار حله و دیبای بهشتی بر قامتشان پوشانده می شود. و بدینسان همین شاگردان بر اندام كسانی كه علوم دین را از آنها فراگرفته اند جامه های گرانبها و پوششهای نورانی بهشت را پوشانده و قامت آنها را می آرایند.

سپس خداوند متعال امر می كند: بر قامت این دانشمندانی كه از ایتام آل محمد (صلی الله علیه و آله ) سرپرستی كرده اند، بار دیگر جامه نورانی بپوشانید تا خلعتهای آنها را تكمیل نموده و چند برابرش سازید. از آن پس بر حسب فرمان الهی این پوشاكهای نورانی و نیز مقام و مرتبت آنها - قبل از آنكه خلعتهای نورانی را بر قامت شاگردانشان بپوشانند و چند برابرش سازند و نیز قبل از آنكه منزلت و مقام آنها به چند برابر و كمال خود برسد - تكمیل می شود.

(فاطمه زهراء (سلام الله علیها) پس از پایان بردن این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله ) به آن زن گفت : هر رشته تاروپود این جامه ها از تمام پدیده هائی كه آفتاب بر آنها می تابد یك ملیون بار، باارزش تر و بهتر است . و پدیده هائی كه آفتاب بر آنها می تابد فاقد ارزش می باشد؛ زیرا آنها آمیخته به ظلمت و تاریكی و دستخوش كدورت و تیرگی هستند.

(سخنان فاطمه زهراء (سلام الله علیها) و بیان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) این حقیقت را برای ما بازگو می كند كه علماء و دانشمندان و نیز دانشجویان - البته دانشمندان و دانشجویانی كه در جهت كسب بینش دینی و الهی می كوشند - در روز قیامت به چنان مرتبتی تعالی می یابند كه سراپا نور و روشنائی اند، و هیچگونه حاجب و پرده ای تاریك كننده در برابر دیدگان آنها برای رؤ یت حق و حقیقت وجود نخواهد داشت . همگی سراپا چشم اند و تمام وجود آنها بصیرت و بینش و روشنی است و ناچیزترین ابهامی در برابر پرتو و دید و بینش خیره كننده آنان وجود ندارد).

4- امام حسن مجتبی (علیه السلام ):

(اگر كسی یتیم آل محمد (صلی الله علیه و آله ) یعنی دانشجوی دینی را سرپرستی نماید، و به جای پدر و اولیاء دلسوزش وی را تحت مراقبت خویش قرار دهد، یتیمی كه در ورطه جهل و بی اطلاعی فرو رفته است ، چنانچه او رااز جهل برهاند و امور مشتبه و بهم آمیخته و ابهام آمیز را برای او توضیح دهد و شبهه را از دل او بزداید (تا بتواند حقایق و واقعیات را از میان آن امور بازیابد، و به تاءمین نیازهای مادی او نیز قیام نماید یعنی ) از نظر آب و آذوقه ، نیاز وی را برآورده سازد، برتری و برجستگی مقام و تابندگی وجود او همچون برجستگی و تابندگی خورشید نسبت به (سها) (119) و ستاره كم نور است . (120)

5 - امام حسین (علیه السلام ):

اگر كسی عهده دار سرپرستی یتیم و فرد بی سرپرستی گردد، یتیمی كه محنت و ابتلاء ما به استتار، میان او و ما جدائی و فاصله به وجود آورده است اگر با همان علوم و معارفی كه از ناحیه ما بدو فائض گشته و رسیده است مواسات و همیاری را با وی در پیش گیرد، و او را به تعالیم ما آشنا سازد، و سرانجام با ارشاد خود، او را به حق و حقیقت رهنمون گردد (چنین سرپرست و معلم ، با تعبیری مهرآسا و سخنی محبت آمیز مورد خطاب الهی قرار گرفته و) خداوند به او می گوید.

ای بنده بزرگوار، (بنده ای كه دردآشنا بوده ) و بار هم و غم دیگران را بدوش كشیده و با آن همدردی و دلسوزی كرده ای ، بدان من كه خدای تو هستم سزاوارترم كه بدینسان تو را نیز مشمول چنین كرامت و بزرگواری قرار دهم . (خداوند متعال پس از چنان خطاب محبت آمیزی ) به فرشتگان می گوید:

ای فرشتگان ، برابر هر حرف و سخنی كه این بنده من به دیگران تعلیم داده است ، هزار هزار كاخ و منزلگاههای متنوع و آرام بخش را در بوستانهای بهشت برای او فراهم و مقرر سازید. و هرگونه نعمتهائی را كه در خور این كاخها و پناهگاههای آسایش بخش می باشد بدآنها ضمیمه نمائید)، (تا به پاس تعلیم و بیدارگری دیگران ، از چنان كرامت ها و عنایاتی برخوردار شود).

6- علی بن الحسین ، امام سجاد (علیه السلام ):

(خدای (عز و جل ) به موسی (علیه السلام ) وحی فرمود: ای موسی ! محبت مرا به سوی بندگانم جلب كن و مرا بشناسان و محبوب خلقم قرار ده ، و محبت آنانرا نیز به سوی من جلب كن (تا میان من و خلق من ، محبت و دوستی و عشق و علاقه ، مبادله گردد، و حب و دلبستگی بر روابط ما حكومت كند). موسی عرض كرد: برای ایجاد چنین محبت متبادل ، چه راه و رسمی را در پیش گیرم ؟ فرمود: الطاف و نعمتهای مرا به یادشان آور تا محبت و توجه آنها به طرف من معطوف گردد.

ای موسی ! اگر بتوانی بنده گریزپایم را كه از درگه من فراری گشته است به من بازگردانی و یا، بنده گم كرده رهی را كه از حریم من دور گشته به حریم كرامت و عنایتم رهنمون سازی (تا او پناهگاه واقعی خود را بازیابد) این كار تو بهتر و پرارزش تر از آنست كه صد سال مرا به گونه ای بندگی كنی كه روزها را روزه دار، و شب ها را در نیایش و مناجات ، خیزان و بیدار باشی .

موسی (علیه السلام ) عرض كرد: چنین بنده گریزپائی كه از درگه تو گریخته است چگونه آدمی است ؟ فرمود: گناهكار و مجرمی است كه از فرمان من سرپیچیده و در برابر دستورم تمرد كرده است .

سپس موسی (علیه السلام ) گفت : این بنده گم كرده ره - كه از حریم تو دور گشته است - كیست ؟ فرمود: كسی كه امام زمان و راهبر واقعی عصر و دوره خویش ‍ را شناسائی نكرده است ؛ و نسبت به او فاقد علم و از او غائب است . تو باید امام زمان غائب از او را بدو معرفی كنی ، آنهم پس از آنكه شخصی كه نسبت به شریعت دین او آشنا است وی را شناسائی كرد، تو، به این شخص گم كرده ره ، شریعت امام زمان و آئین بندگی پروردگارش و راه و رسم وصول به رضای او را می شناسانی .

همو فرمود: (پس بنابراین بشارت دهید به علماء شیعه و پیرو ما، كه از پاداش عظیم و جزائی فراوان برخوردار می گردند) (121) .

7- محمد بن علی ، امام باقر (علیه السلام ):

(عالم و دانشمند همانند كسی است كه شمع فروزانی را (در تاریكی ) همراه خویش گرفته و بدینوسیله بر تاریكی شب چیره گشته و فضای پیرامون خود را برای مردم روشن می كند. بدیهی است هركسی كه در پرتو روشنائی آن شمع ، در شناسائی راه خویش ، توفیقی بدست می آورد (و راه را از چاه باز می یابد) دعای خیر خود را نثار این شخص می كند.

بدینسان عالم و دانشمند با شمع و چراغ علم و دانش ، تاریكیهای جهل و سرگشتگی را از پیرامون (افكار و احساسات ) خود و مردم می زداید، و مشعل فروزان علم و بصیرت ، فضای اندیشه و احساس جامعه را روشن می سازد. هر كسی كه از این پرتو درخشان و چراغ فروزان علم ، روشنائی گیرد تا از این رهگذر از وادی حیرت و سرگردانی بیرون آید و یا بدانوسیله از ظلمت جهل رهائی یابد، چنین فردی (در سایه برخورداری از علم ) از آتش دوزخ آزاد است ، و آزادی او مرهون ارشادات آن عالم و دانشمند می باشد.

خداوند متعال آن عالم و دانشمندی كه چنین فردی را از آتش دوزخ رهائی بخشیده است به شمار هر تار موی او پاداشی نصیب وی می گرداند كه پرارزش تر از پاداش صدقه و بخششهای مالی است كه هموزن صد هزار خروار (122) پولی باشد كه نابجا و برخلاف امر الهی به دیگران انفاق گردد. (چنین بخششی نه تنها نمیتواند پاداشی را نصیب بذل كننده آن سازد) بلكه بار گران و عواقب نامطلوبی را برای او به بار می آورد. ولی خداوند به جای هر تار موی شاگرد و متعلم ، پاداشی را نصیب معلم می سازد كه عظیم تر از پاداش هزار ركعت نمازی است كه در كنار و نزدیك آن برگزار می گردد.

8 - جعفر بن محمد، امام صادق (علیه السلام ):

(دانشمندان شیعه و پیرو ما، مرزبانان حدود و ثغوری هستند كه در آنسوی مرزها، شیاطین و دیوان و ددان و همكاران شیاطین در كمین نشسته و در رفت و آمدند. دانشمندان شیعه ، مانع خروج و یورش و غلبه این اهریمن و اهریمن گرایان نسبت به شیعیان مستضعف می باشند، (شیعیانی كه از لحاظ ایمان و اعتقادات دینی كاملا مجهز نیستند).

آری دانشمندان شیعه (همچون سد استواری )، از تسلط ابلیس و پیروان بد سیرت شیطان بر شیعیان جلوگیری می نمایند (تا انسانیت و معنویت آنان به دست چنین دزدان و یغماگرانی از دست آنان ربوده نشود).

هان ای شیعیان ما، اگر كسی از شما در كمین چنان اهریمن صفتان بنشیند و در چنین پایگاهی ، موضع گیرد (و از مرزهای اسلام و معنویت ، پاسداری و نگاهبانی كند و مانع نفوذ افكار پلید و نیرنگ وار شیاطین و بدخواهان جامعه انسانی گردد) هزار هزار بار (یعنی یك میلیون بار) از مجاهد با روم و ترك و خزر، برتر و گرانقدرتر است ؛ زیرا چنین دانشمند و مرزبان علم خاندان پاك پیامبر (صلی الله علیه و آله ) از ادیان یعنی آئین های دینی دوستداران ما دفاع نموده (و از انسانیت و معنویت جامعه های پیرو ما حمایت می كند)، در حالی كه سربازانی كه در آوردگاه روم و ترك و فارس می جنگند از پیكرها و اندامهای جسمانی ، و ابدان دوستان ما دفاع می نمایند)، (و قطعا دفاع از حریم دین و معنویت ، پرارج تر از دفاع از حریم ابدان و جهات جسمانی است ).

9- موسی بن جعفر، امام كاظم (علیه السلام ):

اهمیت وجود یك فرد فقیه و واجد بینش دینی - كه فرد بی سرپرست و محروم از درك محضر ما و بهره نابرده و تهی دست از علوم و معارف ما را (از جهل و نادانی ) رهائی می بخشد - بدان پایه دارای اهمیت است كه از دیدگاه شیطان و راندگان از درگاه رحمت الهی ، وجود چنین فقیهی طاقت فرساتر و تحمل ناپذیرتر از وجود هزار عابد می باشد؛ زیرا اهتمام و كوشش عابد به خود او محدود است (و صرفا غم خویش را به دل دارد و میخواهد فقط خود را نجات دهد)؛ در حالیكه یك فقیه و عالم آگاه به احكام الهی نه تنها اهتمام و عنایت خود را در نجات خویشتن بكار میدارد، بلكه اهتمام و كوشش او (همه گیر و آنچنان گسترده است كه ) تمام بندگان خدا - اعم از زن و مرد - را در بر می گیرد (و تمام آنانرا زیر چتر عنایت خویش قرار میدهد) و آنانرا از دست اغوای شیطان و راندگان درگاه الهی رهائی می بخشد.

بدینسان است كه یك فقیه و عالم دینی (فقیهی كه نسبت به دیگران احساس تعهد و مسئولیت می نماید) بر هزار عابد و بلكه بر هزار هزار عابد فضیلت و برتری دارد).

10- علی بن موسی ، امام رضا(علیه السلام ):

(در روز رستاخیز به فرد عابد و زاهدی - كه كناره گیر و بیگانه از مردم است - چنین خطاب می شود: مرد خوبی بودی ، همت و كوشش تو در ذات و شخص ‍ خودت محدود بود. و چون در زندگانی ، باری بر دوش دیگران نبودی (و از خویشتن حمایت كردی ) بنابراین به بهشت درآی (ولی باید بدانی كه حق نداری دیگران را با خود همراه سازی ؛ چون اثر وجودی تو از مرز نجات خودت تجاوز نمی كرد)؛ در حالیكه فقیه و عالم آگاه به موازین دین (كه احساس رسالت و مسئولیت می كرد) خیر او به دیگران می رسید و آنان را از دشمنانشان رهائی می بخشید، و نعمت های بهشت الهی را نسبت به آنان سرشار می ساخت ، و در نتیجه ، عوامل جلب رضای الهی را در برابر آنها گشوده و روشن می نمود؛ لذا در روز قیامت در خطاب به او می گویند:

ای كسی كه افراد یتیم و بی سرپرست آل محمد (صلی الله علیه و آله ) را تحت تكفل و سرپرستی خود قرار داده و افراد سست ایمانی را كه از دوستان ما بودند به حق و حقیقت رهنمون شدی ، (در این عرصه دهشتناك و بلاخیز) درنگ كن (تا دیگران را زیر چتر حمایت خویش قرار دهی ) و برای هركسی كه از تو بهره ای گرفته و یااز تو، علم و دانشی آموخته است وساطت و شفاعت كن . او تا آن اندازه درنگ می كند كه در طی آن گروهها و گروههای فراوانی در ظل شفاعت او وارد بهشت می گردند. این گروهها كه به صد هزار نفر میرسد - به چنین افتخاری نائل می شوند. تا ده بار، كلمه (فئام ) را تكرار كرد یعنی ده گروه صد هزار نفری به بهشت درآیند.

این گروه های چشمگیر و فراوان - عده ای - شاگردان بدون واسطه او هستند و عده ای دیگر، شاگردان شاگردان او می باشند كه از هنگام تعلیم تا روز قیامت با وسائط دور و درازی از شاگردان و جیره خواران مكتب این عالم آگاه دینی به شمار می آیند.

بنگرید (فاصله ره از كجا تا به كجاست ) و چه تفاوت عظیمی میان مقام و مرتبت علم و دانشمند متعهد دینی از یكطرف ، و مقام و مرتبت زهد و عبادت و زاهد و عابد از طرف دیگر وجود دارد) (و لذا عالم و عابد را نمیتوان با وجود چنین امتیاز شگرفی با هم مقایسه نمود).

11- محمد بن علی ، امام جواد(علیه السلام )

(اگر كسانی كفالت و سرپرستی ایتام آل محمد (صلی الله علیه و آله ) را به عهده گیرند، ایتامی كه از پدر روحانی و امام و راهبر دینی خود جدا گشته و از آنها محروم مانده اند و در وادی جهل و نادانی دچار سرگردانی گشتند، و همچون اسیرانی در دست شیاطین خود و هوسهای شیطانی گرفتار آمدند، و زیر فشار آرمانهای پلید و آلوده دشمنان بدخواه و ناسزاگوی ما با دشواری و تنگنا مواجه هستند، اگر دانشمندانی چنین مصیبت زدگانی را از دست چنان موجودات آلوده و چنین حالاتی برهانند و با زدودن وسوسه های فتنه انگیز شیطان از دل آنها، آنانرا از حیرت و سرگشتگی و قهر شیاطین نجات دهند، و ناسزاگویان و بدخواهان ما را - در ظل حجت های الهی و رهنمودهای پیشوایان دینی شیعیان ما - مقهور و منكوب سازند (چنین دانشمندانی در پرتو اینگونه كوششهای بی دریغ خویش - در پیشگاه الهی - با معیارها و مدارج و منازلی فزونتر از معیارهای زیر، بر عابد و فرد پارساخوی ، فضیلت و برتری دارند:

فزونتر از برتری آسمان بر زمین ، عرش بر كرسی ، حجب و سراپرده های الهی بر آسمان .

آری تفاوت موقعیت عالم و عابد و برتری عالم بر عابد، همچون تفاوت موقعیت و برتری ماه تمام شب چهارده بر كورترین و نهان ترین ستارگان آسمانی است ).

12- علی بن محمد، امام علی النقی (علیه السلام ):

(اگر پس از غیبت قائم یعنی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف )، دانشمندانی به ثمر نمیرسیدند كه مردم را در جهت آنحضرت (و قطب دائره امكان و كانون بقاء و هستی جهان ) دعوت و راهبری كنند، و به وجود سرشار از خیر و بركت آنجناب رهنمون گردند، و از دین و آئین الهی در سایه حجت های آسمانی دفاع نمایند، و بندگان ضعیف خدا را از دامهای ابلیس و ابلیس مآبان برهانند، و نیز از كمند دشمنان ما كه زمام قلوب شیعیان ضعیف الایمان ما را همچون كشتی كه ساكنانش را در اختیار دارد به دست گرفته اند - نجات بخشند، (آری اگر اینگونه دانشمندان دینی متعهد و مسئول ؛ نمی بودند)، در پهنه گیتی هیچكسی باقی نمی ماند جز كسانی كه باید آنها را از دین و آئین پروردگار، روی گردان و مرتد برشمرد. (بركات وجود چنان دانشمندانی است كه می تواند حفاظی نیرومند برای صیانت و پاسداری دین خدا و دینداری مردم باشد).

این گروه از علماء و دانشمندان از برترین مزایا و والاترین مقام و مرتبت در پیشگاه خدا برخوردارند).

13- حسن بن علی ، امام حسن عسكری (علیه السلام ):

علماء و دانشمندانی كه در میان پیروان مكتب ما خاندان پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) بسر می بردند، درباره دوستان مستضعف ما و مردمی كه به ولایت و امامت و رهبری ما دلبستگی دارند بی تفاوت نمی مانند، و به تقویت ایمان و تاءیید آنان بپامی خیزند و آنها را از هر گونه استضعافی می رهانند. چنین دانشمندانی در روز رستاخیز (بطرز بسیار شكوهمند و افتخارآمیزی ) در جمع مردم عرصات محشر، نمودار می شوند كه درخشش افسرهائی كه بر سر دارند پرتوافكن پهنه قیامت است . آری بر سر هر یك از آنها در روز قیامت ، تاج و افسری نهاده میشود كه انوار و پرتو آن مسافاتی از پهنه قیامت را روشن می سازد كه باید عرض و طول و پیرامون آنرا در مدت سیصد هزار سال پیمود. شعاع انوار این تاجها و افسرها سرتاسر این عرصه را زیر پوشش خود قرار میدهد.

در چنین روزی ، هر فردی كه تحت سرپرستی علماء و دانشمندان دینی (از خرمن و اندوخته های بینش و بصیرت آنان خوشه ای برداشته ) و با مساعی آنان از فضای تیره جهل و نادانی ، رهیده ، و تحت تعلیم آنان از وادی سردرگم حیرت و سرگردانی بیرون آمده (و در محیطی روشن و نورانی راه یافته است ) چنین شاگرد ره بازیافته ، به شاخه و شعبه ای از پرتو انوار این دانشمندان ، خویشتن را پیوند می دهد. پیوندی كه او را به منازل و مقامات رفیع و ارجمندی برمی فرازد تا آنجا كه با علماء و دانشمندان در قله های رفیع بوستانهای بهشت همطراز می شود و در برابر آنها قرار می گیرد.

آری چنین شاگردانی در منازل و كاخهائی از بهشت ماءوی می گیرند كه آن منازل در جوار استادان و معلمان آنها آماده گشته است . (و سرانجام به این افتخار دست می یابند) كه در پیشگاه امامان و پیشوایانی قرار گیرند كه این دانشمندان ، آنها را به ایده ها و آرمانهای آن امامان دعوت می كردند.

ولی هیچیك از بدخواهان و دشمنان ما خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله )، تاب تحمل چنان اشعه ای را - كه از این تاجها و افسرها برمی خیزد - ندارند. این اشعه ، نیروی دید و بینائی آنها را از كار انداخته و حس سامعه و شنوائی آنانرا فلج می سازد و زبان آنها را نیز لال می گرداند. این اشعه (به علت عدم لیاقت و فقدان شایستگی آنان ) به چنان نیروی كوبنده ای مبدل می شود كه از لهیب آتش جهنم ، سخت تر و فرساینده تر است . این اشعه (بجای آنكه دشمنان ما را به سوی نجات و رهائی از گودالهای دوزخ رهنمون گردد) آنانرا با خود برداشته تا آنگاه كه آنها را به طرف خازنان دوزخ پرتاب می كند، و آنان نیز این افراد بدخواه را به میان آتش دوزخ می سپرند).

14- حضرت ولی عصر، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف ):

(حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) در ذیل یكی از توقیعات شریف خود - كه در پاسخ به مسائل اسحق بن یعقوب مرقوم فرمود - علماء و دانشمندان آگاه به احادیث را به عنوان مرجع و پناهگاه واقعی در حل معضلات و مسائل پیچیده و حوادث و رویدادهای زندگانی معرفی نمود كه باید در شناخت وظائف انسانی و معنوی - به هنگام برخورد با مسائل مختلف زندگانی - به آنان مراجعه نمود. آنحضرت برای آنكه شیعیان ، مرجع خویش را در بازیافتن تكالیف انسانی و الهی شناسائی كنند و در انجام وظائف خویش ، احساس آرامش نمایند، فقهاء و محدثان روایات اهل بیت را تكیه گاه مطمئنی معرفی فرمود، و رسمیت فتوای آنان را بدینگونه اعلام نمود: (هرگونه مسائلی كه با آنها مواجه هستید (و به تكالیف الهی و انسانی خود در آن مسائل آگاه نیستید) به روات و حاملان احادیث و مسئولان تعالیم ما (یعنی فقهاء و محدثین و سخنگویان ما) مراجعه كنید؛ زیرا آنان حجت من نسبت به شما می باشند و من نیز حجت خدایم ). (123) (و اینان در حجیت فتوی و سخن های خویش ، با من همطراز می باشند، و لذا باید با جان و دل فرمان آنها را پذیرا باشید).

احادیثی كه از نظر خوانندگان محترم گذشت نمونه هائی از روایاتی است كه راجع به ارزش علم و علماء و متعلمان از معصومین (علیهم السلام ) به ما رسیده است (اگرچه اینگونه احادیث كه نمایانگر شرف و فضیلت علم و دانش می باشد بی اندازه فراوان و چشمگیر است ) ولی ما به منظور رعایت اختصار در تدوین كتاب و مناسبات مربوط به موضوع بحث ، به ذكر همین مقدار از احادیث بسنده نمودیم .





ه‍- اهمیت و ارزش علم و دانش از نظرگاههای حكماء و كتب كهن آسمانی

لقمان :

لقمان حكیم به فرزند خود می گوید: (فرزند عزیز! دیدگان بصیرت خود را در انتخاب مجالسی كه در آنها شركت می كنی كاملا باز كن و به گزین باش . اگر دیدی مجلسی از مردمی متشكل شده است كه با دل و جان و زبان ، خدا را یاد می كنند، در آن مجلس شركت كن ؛ زیرا اگر عالم و دانشمند باشی علم و آگاهی تو در چنین مجلسی به مدد تو برمیخیزد و به تو سود میرساند و خاطر ترا نسبت به علم تجدید می نماید. و اگر جاهل و نادان باشی آنان به تو علم می آموزند، و با شركت در آن مجلس سرانجام ، به علم و بصیرتی دست می یابی . بنابراین باز هم شركت تو در چنین نشستی ، درخور و مناسب تو می باشد، و این امید هم وجود دارد كه خداوند، شركت كنندگان در این مجلس را زیر سایه لطف و رحمت خود قرار دهد، و از طریق ، چنین لطف و مرحمتی ضمنا شامل حال تو نیز گردد.

آنگاه كه با گروهی از خدابی خبر مواجه شوی و ببینی كه در مجلسی ، افرادی شركت دارند كه از خدا یاد نمی كنند، بلكه او را بدست فراموشی سپردند، با آنان نشست و برخاست نكن ؛ زیرا اگر خود، از علم و آگاهی برخوردار باشی ، علم تو در طی مجالست با آنها به تو سودی نمی رساند. و اگر جاهل و نادان باشی همنشینی تو با آنها، جهل و بی خبری و غفلت ترا فزاینده تر می سازد. علاوه بر این ممكن است خداوند متعال آنانرا به كیفر جهل و غفلت دچار سازد و این كیفر، ترا نیز دربرگیرد) (124) .

توراة :

در توراة آمده است كه موسی (علیه السلام ) فرمود: (علم و حكمت و استوارمندی در اندیشه و گفتار و كردار را، بس شگرف و عظیم برشمار و از آن تجلیل كن ؛ زیرا اگر من نیروی حكمت و صواب اندیشی را در قلب كسی برقرار می سازم صرفا بدین منظور است كه می خواهم او را مشمول رحمت و آمرزش ‍ خویش قرار دهم .

ای موسی ! حكمت آموز باش و رفتار خویش را بر موازین حكمت منطبق ساز و آنرا به دیگران بیاموز تا در این رهگذر به كرامت من در دنیا و آخرت دست یابی ).

زبور:

خداوند متعال در كتاب زبور به داود پیامبر(علیه السلام ) می فرماید: (داود! به احبار و دانایان و علماء بنی اسرائیل و رهبانان (صومعه نشین ) هشدار ده كه با مردمان پرهیزكار، گفتگو و مجالست و بحث و مذاكره نمائید. اگر در محیط خود؛ با مردم تقوی پیشه و پرهیزكار برنخوردید با علماء و دانشمندان به بحث و مذاكره بنشینید. و اگر در جمع افراد محیط و پیرامون خود، دانشمندی را نیافتید با عقلاء و بخردان نشست و برخاست و گفتگو كنید؛ زیرا پرهیزكاری و دانش ‍ و خردمندی عبارت از سه مرحله و درجه ای است كه هدف من از سپردن هر یك از این سه مرحله به مردم ، اینست كه می خواهم بشر دچار سقوط و نابودی نگردد). (و هر كسی گمشده خویش یعنی تقوی و علم و عقل را در جوامع بشری بیابد. و از هر یك از گروه پرهیزكاران و دانشمندان و خردمندان ، بهره خویش را بازگیرد تا جامعه انسانی احساس فقر و كمبود نكرده و دچار انحطاط و سقوط نگردد).

درباره مطلب فوق ، این سؤ ال پیش می آید كه چرا خداوند در طبقه بندی این مراحل ، تقوی و پرهیزكاری را بر سایر مراتب دیگر مقدم داشته است ؟

پاسخ چنان سؤ الی این است كه تقوی و پرهیزكاری ، با علم و دانش به گونه ای پیوند و همبستگی دارد كه تقوای بدون علم ، قابل تصور و امكان پذیر نیست . و چنانكه قبلا نیز یادآور گشتیم خشیت و بیم از خداوند صرفا در سایه علم و دانش امكان پذیر است . لذا خداوند در طبقه بندی مراتب سه گانه مذكور، علم و دانش را بر عقل و خرد مقدم نموده است ؛ زیرا هر عالم و دانشمندی ، ناگزیر باید عاقل و خردمند باشد تا به مرحله علم ارتقاء یابد.

انجیل :

خداوند متعال در سوره هفدهم انجیل می فرماید: (وای بر كسی كه نام و عنوان علم و دانش بگوش او برسد و از آن جویا نگردد. او چگونه حاضر است ، با نادانان محشور شود و در آتش جهنم با آنان همنشین گردد؟

مردم ! پویای علم باشید و آنرا بیاموزید؛ زیرا علم و دانش اگر فرضا موجبات سعادت و نیكبختی شما را فراهم نیاورد باعث تیره روزی و بدبختی شما نمی گردد. اگر علم و دانش ، مقام شما را رفیع نگرداند، سبب پستی و فروهشتگی منزلت شما نمی شود. اگر شما را بی نیاز نسازد، تهی دستی را برای شما به ارمغان نمی آورد. اگر به شما سودی نرساند، زیانبخش نخواهد بود.

این سخن را بر زبان جاری نسازید: كه می ترسیم عالم و دانشمند شویم و نتوانیم به مضمون علم و آگاهی خود عملا پای بند باشیم ؛ بلكه باید بگوئید: امیدواریم كه عالم و دانشمند گردیم و طبق آگاهی و علم خود عمل كنیم .

علم و دانش به مدد عالم و دانشمند برمیخیزد، و از او شفاعت و وساطت می كند، و بصورت قدرتی درمیآید كه با عالم و دانشمند همیاری می نماید. بنابراین حقا نباید خداوند، عالم و دانشمند را در روز قیامت ، فرومایه و ذلیل سازد.

ای گروه علماء و دانشمندان ! درباره پروردگار خود چگونه می اندیشید؟ آنها می گویند: فكر و گمان ما درباره پروردگار ما این است كه ما را مشمول رحمت و آمرزش خویش قرار دهد. خداوند به آنان می گوید: من هم به اندیشه و درخواست و امید شما عمل كردم ؛ زیرا من حكمت و دانش و استحكام و استوارمندی در تفكر و رفتار را به شما سپردم و هدف من از این كار، چنین نبود كه بدخواه شما بودم ؛ بلكه نسبت به شما اراده خیرخواهی داشتم . بنابراین - زیر سایه لطف و رحمت من - همراه بندگان شایسته من به بوستان بهشت و سرای نیكبختی من درآئید).

مقاتل بن سلیمان می گوید: در كتاب (انجیل ) به این مطلب برخوردم كه خداوند متعال به عیسی (علیه السلام ) فرمود:

(دانشمندان را گرامی دار و دربزرگداشت آنان دریغ مكن ، و اهمیت و ارزش مقام و مرتبت والای آنانرا بشناس ؛ زیرا من دانشمندان را از لحاظ مقام و منزلت بر تمام آفریدگانم - بجز پیامبران و رسولان خود - مزیت و برتری بخشیدم ، مزیت و برتری آنان بر مخلوقات ، همانند مزیت و برجستگی آفتاب بر ستارگان ؛ و همسان برتری آخرت بر دنیا، و همچون برتری من بر تمام پدیده های هستی می باشد).

و از سخنان مسیح (علیه السلام ) است كه فرمود:

(اگر كسی به زیور علم و دانش آراسته گردد، و رفتار خود را با موازین علمی خویش منطبق سازد، یعنی به علم خود عمل كند، او همان كسی است كه در ملكوت آسمان ها به عنوان شخصیتی عظیم و شكوهمند و انسانی بزرگ نامبردار بوده و از او به عظمت یاد كنند).

و - سخن فرزانگان دین و دانش درباره علم و علماء و دانشجویان

ابی ذر غفاری :

(هر باب و دری از علم كه فراسوی ما گشوده می شود و آن را فرامی گیریم از دیدگاه ما از هزار ركعت نمازی كه استحبابا و با هدف طاعت از امر غیر واجب انجام می شود، محبوب تر و خوش آیندتر است ) (125) .

ابوذر غفاری می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) شنیدیم كه می فرمود: (اگر مرگ دانشجوئی - همزمان با تحصیل و دانشجوئی او - در رسد به عنوان شهید و سرباز جان باخته در راه خدا محسوب می گردد).

وهب بن منبه (126) :

(تحصیل و تاءمین بسیاری از مزایا در خود دنیا نیز رهین علم و آگاهی انسان می باشد)؛ زیرا علم و دانش منشاء بسیاری از مزایا است و این مزایا از علم سر برمی آورند، آری علم است كه به شخص فرومایه ، منزلت ، و به انسان ذلیل و خوار، عزت و سرفرازی ، و به اشخاص فراموش شده و نادیده انگاشته و بدور از انظار، قرب و منزلت ، و به افراد تهی دست و بی چیز، غناء و بی نیازی ، و به انسانهای گمنام ، شهرت و نام آوری ، و به افراد فاقد شخصیت و نفوذ اجتماعی ، هیبت و شكوه (127) ، و به افراد بیمار و سست مزاج ، نیرو و تندرستی می بخشد).

سخن عارفان در مزایای علم :

یكی از عرفاء می گوید: (مگر نه چنین است كه اگر از بیمار، غذا و نوشیدنی و دارو را دریغ دارند آن بیمار می میرد؟! قلب و دل آدمی نیز (به غذا و دارو نیازمند است ). اگر دل و جان انسان از دانش و تفكر و حكمت محروم گردد چنین دل و جانی از كار می افتد و دچار مرگ و نابودی می شود).

آثار نیك همنشینی با دانشمندان :

عارفی دیگر می گوید: (اگر كسی در حضور عالم و دانشمندی بنشیند و نتواند از اندوخته های علمی او مایه ای ذخیره كند و در صیانت و حفظ كردن و از بر نمودن سخنانش احساس عجز و ناتوانی نماید (علیرغم چنین محرومیت و ناتوانی ، صرف همنشینی با عالم و دانشمند و شرفیابی از محضر او) هفت كرامت و فضیلت ، نصیب او می گردد:

1- به فضیلت و پاداشی - كه (در تعالیم و فرهنگ دانش پرور اسلامی ) برای شاگردان و دانش آموختگان منظور شده است - دست می یابد.

2- مادامی كه در محضر عالم و دانشمند بسر می برد از گناهان و معاصی مصونیت دارد (و قهرا از تیررس جرم و نافرمانی خدا بدور است ).

3- و آنگاه كه در جهت پویائی از علم و دانش اندوختن ، از خانه خویش بیرون می آید - تا آنگاه كه در سرای عالم و مجلس درس او حاضر شود - مشمول لطف و رحمت الهی است .

4- وقتی كه در میان حلقه درس و در حضور عالم و دانشمند، جلوس می كند - نظر به اینكه سایه رحمت الهی ، چنین حلقه ای را زیر پوشش خود قرار میدهد - او را از این بارش رحمت ، نصیبی خواهد بود.

5 - مادامی كه او به درس و سخنان عالم و دانشمند گوش فرامی دهد، همین گوش فرادادن ، به عنوان طاعت او به شمار آمده و در پرونده اعمال او ثبت و ضبط می گردد.

6- و اگر او علیرغم استماع سخنان استاد، احساس كند كه چیزی از گفتار او را درك نكرده و به خاطر چنین احساسی ، اندوهگین گردد، همین اندوه و تنگدلی ، وسیله ای برای قرب او به پیشگاه خدا می شود؛ چون خداوند متعال فرموده است :

(( (انا عندالمنكسرة قلوبهم ) ))

من در دلهائی كه (به خاطر من ) درهم شكسته و فرو ریخته است ، جای دارم .

7- چنین شخصی با حضور خود در حوزه درس عالم و دانشمند - با وجود اینكه نمیتواند از لحاظ دانش اندوزی ، طرفی ببندد - این حقیقت را در می یابد كه مسلمانان به عالم و دانشمند دینی ارج می نهند، و فاسقان و گناهكاران را تحقیر و تقبیح می نمایند. درك این حقیقت موجب می شود كه قلبش از فسق و گناه ، متنفر و روی گردان شده و سرشت و طبیعتش به علم و دانش ، گرایش و آمادگی یافته ، و روحش با علاقه و دلبستگی به علم و معرفت ، آمیخته و عجین گردد. به همین جهت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) به مردم فرمان میدهد كه با افراد صالح و مردمی كه كاملا آراسته و پیراسته اند مجالست و نشست و برخاست نمایند).

آثار متفاوت همنشینی با طبقات مختلف :

و نیز همان عارف گفته است : (مجالست و همنشینی با هفت فرقه ، موجب فزونی هفت خصلت می گردد:

1- مجالست با اغنیاء و دولتمندان ، موجب فزونی دلبستگی به دنیا و ازدیاد

گرایش و تمایل عصبی انسان به مسائل دنیوی می شود.

2- نشست و برخاست با تهی دستان و فقراء، سبب ازدیاد رضای درونی و شكر و سپاس انسان در برابر همان مقداری از نعمتها می گردد كه خداوند نصیب او ساخته است .

3- همدمی با پادشاهان ، مایه فزایندگی قساوت و سخت دلی و باعث ازدیاد تكبر انسان می شود.

4- همنشینی با زنان بر مراتب جهل و بی خبری و هوسرانی آدمی می افزاید.

5 - مجالست با كودكان و خردسالان موجب فزایندگی جراءت و جسارت انسان نسبت به گناه و باعث تاءخیر و مسامحه در توبه و تعویق در بازگشت به خدا می شود.

6- مخالطت و شدآمد انسان با افراد صالح و شایسته ، بر گرایش انسان در طاعت از خداوند متعال ، فزونی می بخشد.

7- رفت و آمد و مجالست با علماء و دانشمندان بر علم و آگاهی انسان می افزاید) (و فرد از این رهگذر، اندوخته های علمی خود را غنی تر می سازد(128) ).

هر علم و فنی راه گشای نیكبختی انسان است :

(خداوند متعال ، هفت چیز را به هفت نفر آموخت :

1- اسماء اعظم (و رمزهای گشایشگر و نمایانگر حقایق ) را به آدم ابوالبشر (علیه السلام ) تعلیم داد.

2- فراست و هوشمندی ژرف بینانه ای به خضر(علیه السلام ) اعطاء كرد.

3- تعبیر رؤ یا و خواب گزاری را به یوسف (علیه السلام ) تعلیم داد.

4- فن و هنر زره سازی را به داود (علیه السلام ) آموخت .

5 - زبان مرغان و پرندگان را به سلیمان (علیه السلام ) تعلیم داد.

6- عیسای مسیح (علیه السلام ) را به توراة و انجیل آشنا و آگاه ساخت .

قرآن كریم در این باره می گوید:

(( (و یعلمه الكتاب و الحكمة والتوراة و الانجیل (129) ) ))

خداوند متعال به عیسی (علیه السلام ) كتاب و حكمت و توراة و انجیل را تعلیم میدهد.

7- به (خاتم الانبیاء) محمد (صلی الله علیه و آله ) شریعت و قوانین الهی و آئین یگانه پرستی را آموخت ). و منظور از تعلیم كتاب و حكمت به پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) (كه در آیات قرآنی به چشم میخورد) همین آگاهیهای مربوط به قوانین الهی و آئین یكتاپرستی است .

نتیجه :

الف - علم و آگاهی آدم ابوالبشر (علیه السلام ) به اسماء و حقایق الهی ، سبب گشت كه فرشتگان در پیشگاه او به سجده افتند و رفعت مقام و منزلت انسان بر همه موجودات ، محرز گردد.

ب - هوشمندی و فراست و ژرف بینی خضر (علیه السلام ) موجب شد كه موسی و یوشع (علیهماالسلام ) همچون شاگردان مكتب او گردند، و سرانجام موسی را ناگزیر كند كه در برابر او سخت فروتنی نماید؛ چنانكه این حقیقت از لابلای آیات مربوط به داستان موسی و خضر(علیهماالسلام )، استفاده می شود.

ج - علم به تعبیر رؤ یا و خواب گزاری یوسف (علیه السلام ) زمینه ای برای او فراهم ساخت كه خاندانی آبرومند تشكیل دهد، و ریاست مملكت و كشوری را بدست گرفته و به گونه ای تمكن یابد كه به عنوان فرد شاخص و برگزیده ای در میان خاندان یعقوب و تمام خاندان بشری بدرخشد.

د - مهارت و كارآئی فنی داود (علیه السلام ) در امر زره سازی ، موجب ریاست و والائی مقام او گشت .

ه‍- سلیمان (علیه السلام ) از رهگذر درك زبان مرغان ، توانست بلقیس را بیابد و بر حكومت او (یعنی حكومت ابرقدرت زمان ) چیره شود.

و - اطلاع عیسی (علیه السلام ) بر حقایق توراة و انجیل ، موجب گشت كه لكه های تهمت را از دامن مادر پاكدامن خویش بسترد.

ز - بصیرت و آگاهی حضرت خاتم الانبیاء محمد (صلی الله علیه و آله ) به راه و رسم زندگانی انسانی و قوانین الهی و آئین یكتاپرستی ، این افتخار را نصیب او ساخت تا از امت خود در روز قیامت ، شفاعت كند).

راه بهشت و سعادت جاوید در دست چه كسانی است ؟

(راه بهشت و نیكبختی جاوید در دست چهار كس قرار دارد: عالم ، زاهد، عابد، و مجاهد:

1- اگر عالم و دانشمند در دعوی خویش ، راستین باشد، حكمت و دانائی و ژرف اندیشی بدو ارزانی می شود.

2- زاهد و پارسا (در سایه زهد و پارسائی خود) از رفاه و امنیت روحی و آرامش درونی برخوردار می شود، و در روز قیامت از عذاب دوزخ ایمن است .

3- عابد و نیایشگر درگاه الهی ، از نعمت خوف و بیم از خداوند بهره مند می گردد.

4- مجاهد و كوشای در راه خدا (كه همه هم خویش را به راه خدا می نهد و در اعلاء كلمه حق ، فرسایش ناپذیر و نستوه است ) از ستایش و تكریم خدا و خلق برخوردار می شود) (و گامهایش در راه حق ، استوارتر می گردد).

طبقه بندی دانشمندان و تفاوت درجات آنها: علماء، حكماء و كبراء:

یكی از محققان می گوید: دانشمندان ، سه دسته اند:

الف - كسانی كه خداشناس اند، و در عین حال به احكام و دستورات او آگاهی دقیق ندارند، اینگونه دانشمندان ، بندگانی هستند كه معرفت و بینش الهی بر دلهایشان چیره گشته است . لذا در مشاهده انوار جلال و كبریاء پروردگار، مستغرق اند و برای دانش اندوزی و كسب علم در مورد احكام و دستورات خداوند - جز در مسائل مبتلابه و حداقل احكامی كه ناگزیر از فراگرفتن و عمل به آنها هستند - مجال و فرصتی نمی یابند و در آن توفیقی ندارند.

ب - گروهی دیگر از دانشمندان ، به اوامر و احكام الهی وقوف و آگاهی عمیق دارند؛ ولی نسبت به خود خداوند، فاقد چنین آگاهی ژرف بینانه ای هستند. اینان همان دانشمندانی هستند كه حلال و حرام و دقائق احكام فقهی را عمیقا شناسائی كرده اند؛ لكن در شناخت اسرار الهی گرفتار قصور و نارسائی علمی می باشند.

ج - سه دیگر، دانشمندانی هستند كه در عین علم و آگاهی ژرف بینانه نسبت به خداوند، واجد بصیرت و بینش فقهی در مورد اوامر الهی هستند. چنین دانشمندانی در مرز مشترك میان جهان معقولات ، و جهان محسوسات جای دارند. آنها گاهی از جهت حب الهی و قرب به خداوند، با خود او ماءنوس و دلخوش اند. و گاهی از رهگذر پیوند و ارتباط با محسوسات ، از طریق شفقت و رحمت به بندگان خداوند، با آنها انس و الفتی برقرار می سازند.

آنگاه كه اینگونه دانشمندان ، حاجت روحی و درونی خود را از طریق پیوند با خدا برآورده ساختند، نظر خویش را سوی خلق خدا معطوف داشته و بدآنها می پیوندند و آنچنان با بندگان خداوند، اتحاد و همبستگی می یابند كه بصورت اندامهائی از پیكره آنها درمی آیند كه گوئی خدای را نمی شناسند.

اما آنگاه كه خلق خدا می برند و در جهت همبستگی با پروردگار خود با وی خلوت می كنند چنان سرگرم یاد خدا و خدمت به او می گردند كه گوئیا خلق خدا را نمی شناسند.

آری ، راه و رسم زندگانی رسولان و فرستادگان خدا و صدیقین و افراد راستین ، این چنین می باشد (كه ارتباط و پیوند دو جانبه خویش را با خدا و خلق ، همواره پاسداری نموده و هیچگاه از طریق پیوند با خدا، وابستگی خود را با خلق از دست نمی دهند. چنانكه با برقراری ارتباط با خلق ، پیوند خویش را از خدا نمی برند).

این دانشمندان سه گانه را باید مصداق كلمه های (العلماء) و (الحكماء) و (الكبراء) دانست كه در سخن رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) به چشم میخورد آنجا كه میفرماید:

(( (سائل العلماء و خالطالحكماء و جالس الكبراء) )) : (كنز 10/238)

از دانشمندان بپرسید، و با حكماء و دانشمندان استوارمند نشست و برخاست كنید، و با بزرگمردان همنشینی نمائید.

منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) از كلمه (العلماء) در جمله (سائل العلماء) دانشمندانی هستند كه دقیقا اوامر و احكام الهی را شناسائی كرده اند، ولی از تعمق و ژرف بینی درباره خود خداوند بی بهره هستند، و مردم موظفند به هنگام نیاز به استفتاء، سؤ الات خود را با آن ها در میان گذارند (و در شناخت تكالیف شرعی خود به آنان مراجعه كنند).

و مقصود از كلمه (الحكماء) در جمله (خالطالحكماء) دانشمندانی هستند كه به (اسرار جلال و ملكوت الهی آگاه بوده ، و دقیقا به خود) خداوند، عالم و آشنا هستند، ولی به احكام و اوامر و تكالیف الهی (جز در حد ضرورت شخصی )، علم و آگاهی رسائی ندارند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) مردم را ماءمور فرمود (تا به منظور وقوف به اسرار ملكوت الهی ) با آنان مخالطت و شدآمد كنند.

اما منظور از كلمه (الكبراء) در جمله (جالس الكبراء) دانشمندانی هستند كه در هر دو جهت ، معرفت و آگاهی به هم رسانده اند (یعنی هم واقف به اسرار جلال و ملكوت الهی هستند، و هم نسبت به احكام و اوامر الهی از آگاهی عمیق و گسترده ای برخوردار می باشند) و مردم بر طبق فرمان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) مكلفند تا با آنان نیز همنشینی كنند و از این رهگذر به خیر و نیكبختی دنیا و آخرت دست یابند.

مشخصات و امتیازات گروههای سه گانه دانشمندان مذكور:

برای هر یك از این گروه سه گانه دانشمندان مذكور، علائم و مشخصاتی وجود دارد كه آنها را ممتاز نموده و تفاوتهائی میان آنان برقرار می سازد كه به شرح زیر شناخته می شوند:

الف - نشانه علم و دانشمندی كه (در حد گسترده و عمیق ) به اوامر و تكالیف الهی آگاهی دارد این است كه زبانش به ذكر خدا گویا است ؛ ولی قلبا به یاد او نیست . از خلق و توده مردم بیمناك است ؛ ولی نسبت به پروردگار در دل خویش هراسی ندارد. در ظاهر نسبت به مردم ، دارای شرم و حیاء است ولی در سر و نهان از خدا شرمی ندارد.

ب - نشانه عالم و حكیمی كه (به اسرار ملكوت الهی واقف است ) و به خود خداوند، عالم و آگاه می باشد این است كه از ژرفای درون به یاد خدا بوده و از او خائف و شرمگین است . ذكر او ذكر درونی و باطنی است نه ذكر زبانی . خوفی كه در دل دارد با آمیزه رجاء و امید تواءم است ، و بیم و هراس او، بیم معصیت و گناه نیست . شرم و حیاء او به باطن و قلب او نفوذ كرده است و صرفا شرم و حیاء ظاهری و برون سازی نیست ، یعنی شرم خویش را آشكار ننموده و بدان تظاهر نمی كند.

ج - مشخصات عالم و دانشمند كبیر - كه هم عالم و آگاه به اوامر الهی ، و هم واقف به اسرار ملكوت پروردگار می باشد - این است كه دارای شش امتیاز می باشد: سه امتیاز ویژه دسته اول ، یعنی علماء كه فقط در اوامر و احكام الهی دارای بینش عمیق هستند. به عبارت دیگر: كبراء، واجد سه خصلت علماء می باشند كه عبارتند از اینكه : 1- با زبان به یاد خدا هستند 2- از خلق بیمناكند 3- نسبت به مردم دارای شرم و حیاء می باشند.

علاوه بر اینكه این دسته سوم دارای سه امتیاز ویژه دیگری نیز می باشند:

1- در مرز مشترك میان جهان غیب و شهود جای دارند.

2- چنین دانشمندانی ، معلمان و رهبران علمی مسلمین و جامعه پیرو قرآن اند.

3- دو فرقه اول و دوم یعنی (علماء و حكماء) به گروه سوم یعنی كبراء نیازمندند، ولی گروه سوم به هیچوجه به دو فرقه اول و دوم نیازی ندارند.

فرقه اخیر (كه (كبراء) و بزرگان نام دارند) علاوه بر آنكه اصحاب معرفت و بینش عمیق نسبت به اسرار جلال و ملكوت الهی می باشند و اوامر و تكالیف الهی را نیز دقیقا شناسائی كرده اند - همانند خورشید تابناكی هستند كه نه فزونی می یابد و نه كاهش می پذیرد.

و فرقه دوم یعنی حكماء - كه صرفا اصحاب معرفت الهی هستند - همانند ماه می باشند كه گاهی به صورت بدر، تام و كامل . و گاهی به صورت هلال ، زیاده و نقصان پذیر است .

اما فرقه اول یعنی علماء - كه اهتمام و عنایت خود را در شناخت عمیق اوامر و تكالیف الهی ، محدود می سازند - همانند چراغ فروزانی هستند كه خود را می سوزانند و به دیگران روشنائی می بخشند.

ز - رهنمودهای عقل و خرد در فضیلت علم و علماء

از میان دلائل و رهنمودهای عقل در ارائه فضیلت علم و علماء، فقط به ذكر دو وجه اكتفاء می كنیم :

1- با طبقه بندی معقولات ، اهمیت و ارزش علم و علماء روشن می گردد:

آنچه در ظرف عقل و ذهن انسان می گنجد - كه ما آن را (معقولات ) می نامیم - به دو بخش تقسیم می گردد: موجود و معدوم .

هر عقل سلیمی گواهی و تاءیید می كند كه (در سلسله ممكنات )، موجود بر معدوم ، شرف و برتری دارد و بلكه اساسا معدوم ، فاقد هرگونه شرف و اعتبار است .

همه موجودات و پدیده های هستی نیز به دو دسته تقسیم می شوند:

1- جمادات (كه فاقد هرگونه جنبه های حیاتی هستند).

2- نامی (كه به نوعی از حیات و زندگی برخوردارند. مانند همه موجوداتی كه رشد و نمو می نمایند).

موجودات نامی - كه از لحاظ حجم ، متوقف نمی مانند و همواره در حال رشد و نمو بسر می برند) - بر جمادات (كه همیشه در حال توقف بسر می برند و فاقد رشد و نمواند) برتری دارند.

موجودات نامی به دو قسم : حساس و غیرحساس تقسیم می شوند (به عبارت دیگر: بخشی از موجودات نامی دارای حس می باشند، و بخشی دیگر فاقد حس ‍ هستند). و بدون تردید موجودات حساس (امثال انسان و حیوان ) بر موجودات غیرحساس (امثال نباتات و جمادات ) شرف و برتری دارند.

موجودات حساس نیز به دو بخش : عاقل (انسان و امثال آن ) و غیرعاقل (یعنی حیوان گنگ و جانور) تقسیم می گردند. و بدون شك موجودات عاقل بر موجودات غیرعاقل فضیلت دارند.

موجودات عاقل نیز به دو قسم : عالم و دانا، و جاهل و نادان تقسیم می گردند. بدون هیچگونه شبهه و تردید، عالم و دانا، برتر از جاهل و نادان می باشد.

بنابراین با توجه به طبقه بندی معقولات به این نتیجه قطعی می رسیم كه عالم و دانشمند، شریفترین و والاترین معقولات و پدیده های هستی است . و این نتیجه را باید یكی از بدیهیات تلقی نمود (كه هیچگونه شك و تردید در آن راه ندارد).

2- رده بندی اموریكه در زندگانی با آنها سر و كار داریم ما را به فضیلت علم و علماء، رهنمون است :

اموری كه در زندگانی خود با آنها سر و كار داریم به چهار بخش تقسیم می شود:

1- اموری كه عقل و خرد انسان ، آنرا می پسندد ولی مطابق دلخواه و شهوات و تمایلات نفسانی نیست .

2- اموری كه با تمایلات و دلخواه انسان هماهنگی دارد؛ ولی عقل و خرد آدمی آنرا تاءیید نمی كند.

3- اموری كه هم مطابق دلخواه آدمی است ، و هم عقل و خرد انسان بر آن صحه می گذارد.

4- اموری كه نه عقل آن را می پسندد و نه با دلخواه آدمی هماهنگی دارد.

الف - نمونه بخش اول ، امراض و بیماریها و حالاتی است كه انسان با نارضایتی با آنها مواجه می شود. و به خاطر دنیا و دلبستگی به آن ، آدمی از چنین عوارضی بیزار است .

ب - تمام معاصی و گناهان ، نمودار بارزی برای بخش دوم می باشد (كه با تمایلات انسان هماهنگی دارد ولی خرد انسان ، آنرا تاءیید نمی كند).

ج - علم و دانش را میتوان به عنوان نمونه بخش سوم دانست (كه عقل و خواهش دل - هر دو - آنرا می پسندند).

د - جهل و نادانی ، بهترین مثال و نمونه برای بخش چهارم است (كه عقل و خواهش دل از آن بیزارند).

علیهذا مقام و منزلت علم و دانش در كنار جهل و نادانی ، به منزله بهشت در كنار دوزخ است . و همانگونه كه عقل و دل و خرد و شهوت انسان ، آتش دوزخ را نمی پسندند، نباید به جهل و نادانی رضایت دهند. و همانطور كه عقل و خواسته دل انسان ، بهشت و نیكبختی جاوید را خواهان است بدینسان باید پویای علم باشند.

اگر كسی علم و دانش را پسند كرده و به آن دلبستگی یابد قطعا به بهشتی درآمده است كه دنیا در اختیار او قرار داده ، و این بهشت را در دسترس او آماده ساخته است .

ولی اگر كسی جهل و نادانی خویش را تاءیید كند و به آن تن در دهد، در حقیقت به آتش دوزخی تن در داده است (كه باید در دنیا نیز زندگی خود را در میان لهیب شكنجه آور آن سپری كند)، آتشی كه حاضر و در دسترس او است (و خرمن دنیا و آخرت او را نیز می سوزانند).

اگر كسی (از میان تمام مزایای حیات و زندگانی دنیا) علم و دانش را برگزیند، به او پس از مرگ می گویند: تو در دنیا به اقامت و زندگانی در بهشت خو گرفته و با آن ماءنوس بودی ؛ پس هم اكنون نیز به بهشت درآی (و شیوه و عادت خود را پیوسته دار).

و به دیگری (یعنی جاهل و نادان - كه بجز علم و دانش - به همه مزایای دیگر زندگانی ، روی آورده بود پس از مرگش ) می گویند: تو در دنیا با آتش دوزخ جهل ، دمخور و معتاد بودی ، پس هم اكنون نیز به آتش دوزخ درآی .

دلیل بر اینكه علم و دانش به منزله بهشت ، و جهل و نادانی همچون آتش دوزخ می باشد این است كه كمال لذت و كامجوئی انسان را باید در درك و نیل او به امور مجهول و مسائل نهانی جستجو كرد (یعنی انسان دارای حس كنجكاوی است و میخواهد از اسرار و رموز مسائل نهانی و نایافته جهان سردرآورد و آنها را بیابد و از این امر لذت می برد). و شكنجه شدید و كمال رنج و درد انسان ، عبارت از فراق و جدائی و دوری از مطلوب و محبوب او است .

علت اینكه جراحت و زخمهای بدنی ، شكنجه آور و دردناك می باشد این است كه این زخم ، بخشی از اندام را از بخش دیگری كه محبوب آنست و با آن وابستگی دارد جدا نموده و از هم دور می سازد، اجزائی كه اجتماع آنها محبوب است و در نتیجه ، آدمی احساس درد می نماید؛ چون اجزاء اندام بدن ، آن اجتماع و همبستگی محبوب و مطلوب را از دست می دهد.

درد و شكنجه ای كه آتش به طور عموم و یا آتش جهنم در اندام آدمی ایجاد می كند به مراتب سخت تر و گرانتر از درد و رنجی است كه از جراحت و زخم پدید می آید؛ زیرا جراحت و زخم از آن جهت شكنجه آور است كه میان جزء معینی از اندام و جزء معین و محدود دیگری جدائی ایجاد می كند (و در نتیجه ، میان اجزاء محدودی از بدن ، ناهماهنگی و گسستگی و دوری بوجود می آید و انسان ، احساس درد می نماید)؛ ولی آتش دوزخ در تمام اجزاء بدن رسوخ و نفوذ می نماید، و مآلا تمام بخشی از اجزاء و اندام انسان نسبت به مجموع بخش دیگر از هم پاشیده شده و دستخوش تفرق و تجزیه می گردند.

(پس بنابراین ، رنج و شكنجه ناشی از آن ، بی اندازه سهمگین و فرساینده خواهد بود. (( اعاذنا الله تعالی بفضله من عذاب النیران )) ).

با توجه به مقدمات مذكور، باید چنین بیندیشیم كه هر اندازه ، درك و فهم ما درباره حقایق ، عمیق تر و ژرف تر و استوارتر باشد، و نیز موجودی كه حقایق را بدینگونه درك می كند، شریفترین و كامل ترین موجودات باشد، و همچنین مدركات و موضوعات مورد شناسائی او نیز پاكیزه ترین و مقدس ترین موجودات باشند، قطعا لذت ناشی از درك چنین حقیقتی ، والاترین و شریفترین لذات خواهد بود.

شكی نیست ، نیروئی كه انسان به وسیله آن ، لذت را درك و احساس می نماید، و به عبارت دیگر: كانون لذت آدمی ، عبارت از روح و جان او است . روح و جان آدمی ، خود شریفتر و والاتر از بدن انسان می باشد؛ (چون موجودی لطیف و پاكیزه و در عین حال فناناپذیر است ؛ بر خلاف بدن كه موجودی آلوده و ناپایدار می باشد). مسلما ادراكات عقلی و دریافتهای روحی ، عمیقا در انسان اثر می گذارد. و همین ادراكات روحی ، شریفترین حالات در اوضاع و شرایط زندگانی انسان ، محسوب می گردد.

بدون تردید، انسان در ادراكات عقلی و روحی با موضوعاتی آشنا می شود كه شریفترین وجود و پدیده های هستی هستند و آنها عبارتند از: خدای پروردگار جهان ، و همه پدیده های آفرینش اعم از فرشتگان و امثال آنها، و نیز شناخت تكالیف و وظائف انسانی (در سایه راهبریهای آسمانی ).

واقعا چه موضوعاتی را سراغ داریم كه (مورد شناسائی عقل انسان قرار گیرد و در عین حال ) از چنین موضوعاتی از لحاظ شرف و منزلت ، والاتر و ارجمندتر باشد؟

(تمام مطالبی كه درباره شرف و فضیلت علم و علماء و متعلمان از دیدگاههای مختلف - در تحت عنوان (مقدمه ) - مورد بحث قرار گرفت ، ما را به این حقیقت مسلم و قطعی واقف می سازد) كه عقل و نقل ، (و دین و خرد، و وحی و حكمت )، شرف و فضیلت علم و دانش و والائی و منزلت و عظمت و شكوه ماهیت و حقیقت بینش و گرانمایگی ذات علم و معرفت را، تاءیید و گواهی می كنند.

در بیان ارزش و اهمیت مقام علم و دانش و عظمت مقام معلمین و متعلمین به همین مقدمه اكتفاء می كنیم (و از این پس به بحث و تحقیق درباره آداب و وظائفی آغاز می نمائیم كه باید استاد و شاگرد در مسیر تعلیم و تعلم با آن ها آشنا شده و خویشتن را عملا پای بند چنین آداب و آئین ها بدانند تا در رسیدن به هدف های عالی علمی ، كاملا پیروز و كامیاب گردند).